به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، به نظر ميرسد پروژه نانوشتهاي در دستور کار برخي نهادهاي خاص قرار گرفته تا زمينه براي پيگيري برخي سناريوهاي امنيتي – اطلاعاتي در کشور فراهم شود؛ پروژهاي که در گام اول و با توجه به حساسيت فضاي مجازي در ميان جوانان، اينترنت را هدف اصلي خود قرار داده است.
به گزارش رجانيوز، جرقه اول در اين زمينه را سايت شخصي اکبر هاشمي رفسنجاني زد. چند روز پس از روي کار آمدن رسمي دولت آقاي روحاني، سايت هاشمي رفسنجاني در اقدامي معنادار، جملهاي مثبت از او را که سال گذشته بيان شده بود بازنشر کرد.

اين سايت در مطلبي با عنوان «نظر هاشمي درباره فيس بوک چيست؟»، مسدود شدن اين شبکه اجتماعي در ايران را غيرقابل قبول دانست و به نقل از رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نوشت: «امروز عصر انفجار اطلاعات است و اين مهمترين تفاوت شرايط زماني براي انقلاب ما و انقلابهاي امروز منطقه است. قيام ?? خرداد را که مردم ما انجام دادهاند و شهداي بسياري داشت در دنيا بسيار کم مطرح شد. روزنامههاي خارجي تنها چند کلمهاي و آن هم حرفهاي رژيم را مينوشتند اما اکنون وقتي يک خبرنگار به زندان ميرود در کل دنيا پخش ميشود. رسانههاي آزاد و مخصوصاً سايتها که درگير دولت نيستند گاهي هم با اغراق و بزرگنمايي اين موضوعات را مطرح ميکنند. اين گونه انفجار اطلاعات ديگر بسته نميشود البته عوارض بدي هم دارد اما ما برخلاف عدهاي که فکر ميکنند اين جريانها خطرناک است فکر ميکنيم اين جريان به سعادت بشريت کمک ميکند و چيز مبارکي در دنياست. امروز يک صفحه فيس بوک که هزينهاي براي مردم ندارد تبديل به موضوع خبري در تمام تلويزيونها و دستگاههاي دنيا ميشود.»
اما اين ابراز ارادت سايت هاشمي به فيسبوک پايان ماجرا نبود. روزنامه «هفت صبح» هم در يکي از شمارههاي اخير خود، تيتر و عکس نخست را به انتشار خبري درباره صفحه محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه جديد کشورمان اختصاص داد و از فعاليت رسمي اين صفحه به عنوان صفحه ضخصي مسئول ديپلماسي ايران خبر داد.
فارغ از اينکه آيا فعاليت در يک سايت اينترنتي که بنا به هر دليلي در داخل کشور مسدود است و طبق قوانين، فعاليت در آن جرم محسوب ميشود، از سوي يک مقام رسمي آن هم در جايگاه بالايي مانند وزارت امور خارجه قابل پذيرش است يا خير، به نظر ميرسد همزماني اين رويدادها خبر از يک برنامه مدون خبر ميدهد.
از سوي ديگر، روزنامه «فايننشال تايمز» در گزارشي در مورد محمدجواد ظريف، صفحه فيس بوک او را مورد توجه قرار داده است. اين روزنامه انگليسي نوشته است: «دو هفته پس از معرفي ظريف به عنوان وزير خارجه، اين ديپلمات کارآزموده ?? ساله، طرفداران زيادي را براي صفحه فيس بوک خود جذب کرده است. ظريف که نماينده سابق ايران در سازمان ملل بوده، چهار سال پيش به فيس بوک ملحق شد.»
پيش از اين نيز گزارشهاي متعددي در مورد صفحههاي فيس بوک و توييتر منصوب به روحاني منتشر شده بود و حالا فعاليتهاي مجازي وزير خارجه جديد ايران مورد توجه قرار گرفته است.
يک سايت نزديک به دولت يازدهم هم درباره اين مساله نوشته است: «هم اکنون فرزندان و ديگر اعضاي خانواده? بسياري از مقامات کشوري و نيز برخي از مسولان رده پايينتر و همچنين بسياري از فعالان سياسي و تقريبا اکثريت فعالان مطبوعاتي و همچنين بسياري از چهرههاي شناخته شده? ديگر حوزهها، صفحاتي به نام خود در فيسبوک دارند که هر از گاهي برخي از آنها در رسانهها هم بازتاب پيدا ميکند.»
اين مساله در حالي صورت گرفته که پيش از اين، مديريت شبکه اجتماعي فيس بوک صفحات مرتبط با جريان مقاومت مانند صفحات مرتبط با سيدحسن نصرالله، حزب الله لبنان و گروههاي مقاومت فلسطيني و سوريهاي را نيز مسدود کرده بود.
به نظر ميرسد با توجه به رويکرد ضدارزشي و ضدايراني مديران فيسبوک و نقش آفريني اين شبکه اجتماعي در کودتاهاي مخملي مدرن، اصرار عجيب برخي سياسيون بر طرح موضوع لزوم رفع مسدوديت اين سايت در داخل کشور، مشخص ميکند که پروژه مشخصي در اين زمينه مورد اقدام قرار گرفته و احتمالا رفع فيلتر فيسبوک، گام اوليه در اجراي آن خواهد بود؛ پروژهاي که با توجه به سابقه استفاده از اين شبکه اجتماعي در جريان آشوبهاي خياباني سال ??، لزوم توجه ويژه مقامات امنيتي به اين مساله را گوشزد ميکند.
*شبکه هاي اجتماعي و جنگ نرم؟
نقش شبکه هاي اجتماعي مجازي در جنگ نرم چيست؟ شاخصهاي جنگ نرم در فيسبوک؟
جنگ نرم، راهبرد کنوني آمريکا و متحدان او در مقابله با جمهوري اسلامي ايران است. اين پروژه، حوزهها و ابزارهاي مختلفي دارد. يکي از ابزارهايي که نقش مهمي در پيشبرد پروژه جنگ نرم عليه ايران دارد، شبکه جهاني اينترنت است. در محيط اينترنت يکي از پديدههاي مهمي که بسياري از کاربران را جذب کرده است، شبکههاي اجتماعي مجازي همچون فيسبوک، توئيتر، يوتيوب و... هستند. در ميان اين شبکهها، پايگاه فيسبوک از ويژگيهاي خاصي برخوردار است و زمينه ارتباط چندجانبه فرد را با ابزارهاي نوشتاري، صوتي و تصويري فراهم ميکند که بهتبع اين، ميتواند نقش مهمي در ترويج شاخصهاي جنگ نرم داشته باشد. بنابراين اين تحقيق، با روش تحليل محتوا و استفاده از تکنيک نمونهگيري100 صفحه فارسي فيسبوک طي يک دوره زماني چهارماهه بررسي شده تا مشخص شود پايگاه فيسبوک چگونه در جنگ نرم نقش ايفا ميکند و بيشتر چه شاخصها و مؤلفههايي از جنگ نرم را توسعه ميدهد.
طرح مسئله
جنگ در معناي عام خود، تحميل اراده بر حريف است بهگونهاي که حريف، رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حملهکننده را در پيش گيرد. از دهه 1970 برخي از اساتيد برجسته علوم سياسي آمريکا همچون جوزف ناي، هارولد لاسول، جان کاليز و اعضاي مهم سازمان سيا و فرماندهان ارشد پنتاگون با تأسيس مرکزي بهنام «کميته خطر جاري»[1] با طرح نظريه جنگ نرم، معناي متفاوتي از جنگ را وارد ادبيات سياسي و امنيتي دنيا کردند. هدف از اين کار، زمينهسازي براي فروپاشي شوروي با ابزارهاي غيرخشونتآميز و از درون اين کشور بود. بعد از حادثه 11 سپتامبر، بار ديگر اعضاي کميته گرد هم آمدند و اين کميته را براي تدوين راهبرد امنيت ملي آمريکا فعال کردند. در گزارشي که اين کميته به دولت جرج بوش ارائه کرد، جمهوري اسلامي ايران يکي از اهداف تهاجمي آمريکا اعلام شد که به لحاظ وسعت سرزمين، کميت و کيفيت نيروي انساني، امکانات نظامي، منابع طبيعي و موقعيت برتر جغرافيايي، نميتوان از راهکار تهاجم نظامي براي سرنگوني آن استفاده کرد؛ بنابراين، تنها راه سرنگوني جمهوري اسلامي، استفاده از جنگ نرم عليه ايران است.[2]
آمريکاييها در جهت عملياتيکردن جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران، طي سالهاي اخير از ابزارهاي مختلفي استفاده کردهاند. اينترنت بهعنوان رسانهاي با قابليت انتشار محتواي صوتي، تصويري و متني، نقش مهمي در جنگ نرم آمريکا عليه کشورهاي هدف و از جمله عليه جمهوري اسلامي ايران داشته است. يکي از فضاهاي معروف اينترنت، شبکههاي اجتماعي مجازي است که توجه زيادي را به خود جلب کردهاند. ميتوان گفت اين شبکهها در حال حاضر تا حد زيادي مساوي با اينترنت تلقي ميشوند. پديده اينترنت و شبکههاي اجتماعي موجود در آن، جزو دستاوردهاي علمي پژوهشي غرب و آمريکا محسوب ميشود و امروزه شبکههاي اجتماعي بزرگ و پرطرفداري همچون فيسبوک، توئيتر و يوتيوب رسانههاي آمريکايي هستند. اساساً هويت اين پديده با فرهنگ آمريکايي پيوند خورده است. با توجه به فراگير شدن استفاده از اينترنت در جامعه ايران و عضويت پررنگ ايرانيان در شبکههاي اجتماعي مجازي، بررسي اينکه شبکههاي اجتماعي مجازي چه معاني و محتوايي را به فرد منتقل ميکنند و اين معاني و محتوا چه نسبتي با ارزشهاي اسلام و نظام جمهوري اسلامي دارند، ضرورت محسوب ميشود. اولين گام در اين راه، شناخت بيشتر اين پايگاهها و تهديدات فرهنگي آنها و سپس چارهانديشي براي مقابله با اين تهديدات بهويژه در بين قشر جوان و مذهبي جامعه است. اين موضوع در ارتباط با خانوادههاي نيروهاي مسلح و پاسدار که بايد حافظ ارزشهاي دين و انقلاب باشند، اهميتي دوچندان دارد که در مرحله اول، همان جلوگيري از تهديدات فرهنگي و اعتقادي است و در مرحله دوم، توجه به بعد جاسوسي اينترنت و بهويژه شبکههاي اجتماعي مجازي است. از آنجا که اين شبکهها از حمايت دولت آمريکا برخوردارند، بديهي است که در قبال اين حمايت بايد ياريدهنده سياستهاي آمريکايي باشند.[3]
در بين شبکههاي اجتماعي مجازي، شبکه فيسبوک يکي از پرطرفدارترين شبکههاست. برمبناي آخرين آمار تعداد افراد عضو فيسبوک از مرز 900 ميليون نفر گذشته است.[4] به تبع اين، درصد حضور ايرانيان در اين پايگاه نيز افزايش يافته است؛ اما مهمتر از اين ارقام اينکه فيسبوک در مقايسه با يوتيوب و توئيتر محيطي با قابليتهاي چندگانه است و فرد در اين محيط يک سوژه منفعل نيست، بلکه اين محيط با قابليتهاي موجود، کنش و تحرک فرد را در ابعاد مختلف برميانگيزد. شايد اين ويژگيها سبب جذب بيشتر افراد ميشود. بر اين اساس، در اين تحقيق، نقش پايگاه فيسبوک را به صورت موردي در جنگ نرم بررسي ميکنيم. جنگ نرم ميتواند در حيطههاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، امنيتي و... تجلي يابد. پرداختن بههر يک از اين حوزهها نيازمند پژوهش مستقلي است. در اين مقاله بهدنبال اين هستيم که با استفاده از روش مطالعه تحليل محتوا، به اين سؤال پاسخ دهيم که صفحات فارسي فيسبوک چه نقشي در حوزه سياسي جنگ نرم ايفا ميکند؟ فرض اوليه اينکه فيسبوک فارسي نقشي مهم در حيطه سياسي جنگ نرم دارد و انگارههاي زيادي را در تقابلسازي نگرشها و باورهاي اعضا نسبت به انقلاب و جمهوري اسلامي منتشر ميکند. در اين پژوهش، متغير اصلي، شبکه اجتماعي فيسبوک و متغير وابسته، شاخصهاي جنگ نرم است که در ادامه، تعريف و عملياتي شدهاند. هدف از انجام پژوهش است که ببينيم در زمان کنوني کدام شاخصها و متغيرهاي جنگ نرم در فيسبوک تقويت ميشود و اساساً گرايش و نگرش کنوني جبهه ضدانقلاب در فيسبوک براي مقابله با انقلاب و نظام، چه سمتوسويي را دنبال ميکند؟ با انجام اين بررسي تا حدودي نگرشهاي کلان حاکم بر جبهه ضدانقلاب در مواجهه با جمهوري اسلامي مشخص ميشود.

الف) مفهومشناسي
1- فضاي سايبري
«ديويد بل»، يکي از نظريهپردازان رسانههاي مجازي، معتقد است تعريف فضاي سايبر پيچيده است. وي سه تعريف همپوشان از فضاي سايبر ارائه ميکند: اول تعريف فضاي سايبر از ديدگاه سختافزار يعني شبکهاي جهاني از رايانهها که از طريق زيرساختهاي ارتباطي به هم متصل شدهاند و اشکال گوناگون تعامل ميان کنشگران دور از هم را تسهيل ميسازند. دوم: فضاي سايبر را ميتوان به عنوان فضايي خيالي بين رايانهها تعريف کرد که در آنجا افراد ممکن است خودهاي جديد و دنياهاي جديدي بسازند. فضاي سايبر مجموع سختافزار و نرمافزار و همچنين مجموعهاي از تصويرها و ايدههاست. سوم: تعريف فضاي سايبر بر مبناي ماهيت کاري آن به معناي بازنماييکننده نوعي تلاقي ميان عناصر مادي و نمادين است که بسته به نوع استفاده هر فرد، ارزشهاي متفاوتي را بروز ميدهد.[5]
«مايکل بنديکت» نيز در تعريف خود ميگويد: فضاي سايبر يک جغرافياي ذهني عام است که در مقابله با اجماع و انقلاب، اصول و تجربه ساخته ميشود، قلمروي که مملو از دادهها، کذبها، مواد ذهني و خاطرات طبيعت، با يک ميليون صدا و دو ميليون چشم در يک هماهنگي ساکت و نامرئي نسبت به تحقيق، انجام معامله، سهيم شدن در رؤياها و مشاهده ساده است.[6]
2- شبکههاي اجتماعي مجازي
وارد شدن مفهوم شبکه به ادبيات رايج جامعه و سياست، ناشي از تحولات عصر اطلاعات است. اختراع ابزارهاي ارتباطي و اطلاعاتي طي قرن بيستم، بهشکل دادن جامعه اطلاعاتي انجاميد و جامعه اطلاعاتي سبب گسترش زندگي شبکهاي شد. در جامعه ارتباطي و اطلاعاتي کنوني، اطلاعات، بخش جداييناپذير تمامي فعاليتهاي انسان است و همه فرايندهاي زندگي فردي و جمعي مستقيماً توسط فناوري اطلاعات شکل داده ميشود و در ادامه هر سيستمي که از تکنولوژي اطلاعات استفاده ميکند، به منطق شبکهسازي گرايش مييابد. بنابراين شبکه با استفاده از فناوري اطلاعات در همه انواع فرايندها و سازمانها تحقق عيني پيدا ميکند. بهعبارتي انقلاب اطلاعات، ظهور «جامعه شبکهاي» را امکانپذير ميکند. در حالي که شکل شبکهاي سازمان اجتماعي در ديگر زمانها و مکانها نيز وجود داشته است، الگوي نوين فناوري اطلاعات، بنيان مادي گسترش فراگير شبکه را در سراسر ساختار اجتماعي فراهم کرده است.[7] به گفته «ايمانوئل کاستلز»، نظريهپرداز معروف جامعه اطلاعاتي، شبکه مجموعهاي از نقاط اتصال يا گرههاي بههم پيوسته است. نقطه اتصال يا گره، نقطهاي است که در آن، يک منحني خود را قطع ميکند. اينکه نقطه اتصال چه چيزي است، مشخصاً بهنوع شبکههاي مورد نظر بستگي دارد. شبکه جريان مالي جهاني از نقاط اتصال بازارهاي بورس و مراکز خدمات جانبي پيشرفته آنها تشکيل شده است. همچنين در شبکه سياسي حاکم بر اتحاديه اروپا، شوراهاي ملي وزيران و کارگزاران بلندپايه اروپايي نقاط اتصال محسوب ميشوند.[8]
بهطور کلي، واژه «شبکه» را ميتوان به هر مجموعه يا سيستم درونپيوندي نسبت داد که هدف آن، به اشتراک گذاشتن يک قابليت يا توانايي بين دو يا چند نظام در محدوده مکان و زمان است و در حالت مطلوب، محدوديت مکاني و زماني ندارد. ميتوان اينگونه گفت: شبکه، مجموعهاي است از اشيا يا دستگاهها مانند: تلفن، فکس و رايانه که به هم متصلند. گسترش فناوري اطلاعات سبب توسعه ارتباطات شده و اين گسترش ارتباطات با ابزارهاي نوين اطلاعاتي سبب ميشود تا در حوزه درونمتني فناوري اطلاعات يعني در حوزه مجازي هم بين کاربران، شبکه ايجاد شود و شبکههاي اجتماعي مجازي بهوجود آيند. شبکههاي اجتماعي مجازي، نقاط اتصال کاربران اينترنتي با يکديگر است. اين شبکهها در قالب وبگاه و سايت اينترنتي، محيطي را فراهم ميکنند که کاربران ميتوانند علاقهمنديهاي خود را با استفاده از نمادهاي متني، صوتي و تصويري در آنها بارگذاري کرده و در مورد اين محتويات با يکديگر گفتوگو کنند. بهطور خلاصه شبکههاي اجتماعي مجازي عبارتند از: جامعهاي برخط (آنلاين) که کاربران آن، مجاز به اشتراک اطلاعات، تصاوير، فيلمها، نرمافزارها و...، برقراري ارتباط با ديگران و کشف نشاني ارتباط افراد جديد هستند. چنين شبکههاي اجتماعي محيطي هستند که در آن، اعضا با مشارکت و همفکري و با استفاده از برنامهها، به ساختن محتواي وب ميپردازند.
اين شبکهها مدت کمي بعد از اختراع رايانه در دهه 1950 شکل گرفتند. آرپانت، نظامهاي تابلوي اعلانات (BBS)، و CompuServe نخستين شبکههاي اجتماعي مجازي هستند که تا دهه 1980 شکل گرفتند.[9] با عموميت يافتن اينترنت در سال 1990 پايگاههاي گوناگون راهاندازي شدند، اينترنت وارد عرصه زندگي عمومي مردم شد و پايگاههاي تجاري، دانشگاهي و آموزشي، در سراسر وب رواج يافت تا اينکه شبکههاي اجتماعي امروزي همچون فيسبوک (در سال 2004)، يوتيوب (در سال 2005)، توئيتر (در سال 2006) و بسياري از شبکههاي اجتماعي ديگر راه افتادند و امروزه ميليونها فرد از سراسر جهان را در محيط مجازي گرد هم آوردهاند.

3- فيسبوک
فيسبوک شبکه اجتماعي مجازي است که بنا به اظهارات مؤسسان آن، به افراد کمک ميکند تا با دوستان، اقوام و همکاران خود ارتباط مؤثرتري برقرار کنند. فناوري اين شبکه با الگوبرداري ديجيتالي از ارتباطات اجتماعي افراد حقيقي ايجاد شده است. در اين شبکه، کاربران ميتوانند با ايجاد پروفايل (صفحه اطلاعات شخصي کاربر) و در معرض ديد قرار دادن آن براي دوستان خود، با يکديگر ارتباط برقرار کنند. علاوه بر آن، کاربران ميتوانند دوستان خود را اضافه کنند و براي آنها پيغام بفرستند. آنها همچنين ميتوانند به شبکههاي سازمانيافته دانشگاه، محل کار و مدرسه بپيوندند. بهعبارتي فيسبوک محيط مجازي است که در آن، کاربران اينترنتي با استفاده از متن و تصوير، ايدهها و علايق خود را ارائه ميدهند، با دوستان خود گفتوگو ميکند، ابراز احساسات ميکنند و تمامي اين موارد را بهاشتراک يعني در معرض نقد و نظر قرار ميدهند. اين شبکه داراي بخشها و قابليتهاي مختلف و زيادي است که مهمترين آنها معرفي ميشود:[10]
1-3- دوستان(Friend): کاربر و ساير افراد در اين بخش ميتوانند نام و عکس دوستان خود را مشاهده کنند، دوستيابي کنند، دوستان خود را طبقهبندي کنند و اطلاعات خاصي را براي آنها ارسال کنند. کاربر همچنين ميتواند از مشاهده پروفايل خود توسط فرد ديگر جلوگيري کند. با اين کار، تمام روابط کاربر با فرد مورد نظر قطع ميشود.
2-3- شبکهها(Networking)، گروهها(Groups) و صفحات(Pages)؛ اين بخش از فيسبوک نشاندهنده وجه اجتماع مجازي اين شبکه است و داراي شبکهها، گروهها و صفحات مختلفي است که کاربر ميتواند به آنها بپيوندد و همچنين خود به همراه دوستان، گروههاي دلخواه را ايجاد کند. گروهها براي برگزاري مباحث و رويدادها بهوجود ميآيند و به افراد اين امکان را ميدهند که بهصورت آنلاين(برخط) با يکديگر گفتوگو کنند. صفحات نيز توسط افراد و شرکتها بهوجود ميآيند و به کاربران اين امکان را ميدهد که طرفدار، فرد، محصول، خدمات يا عقيدهاي خاص شوند.
3-3- پروفايل(Profil)؛ ورودي اصلي کاربران در فيسبوک است و هويت فرد در شبکه را نمايش ميدهد.
4-3- فيلم(Videos)؛ در اين بخش، کاربران ميتوانند فيلمهاي خود را از طريق تلفن همراه بارگذاري کنند.
5-3- رويدادها(Events)؛ از طريق اين بخش، اعضاي فيسبوک ميتوانند رويدادهاي پيشرو در درون گروه خود را بهاطلاع يکديگر برسانند يا براي آن برنامهريزي کنند.
6-3- علايق(Likes)؛ در اين بخش کاربر ميتواند علايق خود را در مورد موسيقي، فيلم، رشته ورزشي و... براي ساير دوستان خود بيان کند.
7-3- تگکردن؛ اين قسمت يکي از بخشهاي پرکاربر فيسبوک است که در آن اگر يکي از کاربران، عکس يا فيلمي را پسنديد، ميتواند با تگکردن روي آن، درباره آن با دوستان خود صحبت کند و آن را به اشتراک گذارند.
8-3- چت(Chat)؛ در اين قسمت کاربر ميتواند با يک يا چند نفر از دوستان خود بهطور همزمان گفتوگو کند.[11]
4- جنگ نرم
معناي ساده و جوهري جنگ، تحميل اراده بر حريف است بهگونهاي که حريف رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حمله کننده را در پيش گيرد. اين کار در جنگ سخت با استفاده از حمله نظامي، قتل و کشتار و خلاصه، اقدامات خشونتآميز انجام ميشود؛ اما در جنگ نرم، دشمن از ابزارهاي غيرخشونتآميز همچون تبليغات منفي و رواج شايعات، مقابله با ارزشها و اعتقادات، نفوذ و... بهره ميگيرد. در يک تعريف آمده است: «جنگ نرم عبارتست از گونهاي از ستيزش که در آن، بازيگر عامل به جاي مقابله با جريان قدرت، سلامت و اثر قدرت حريف را با هدف قرار دادن منبع و محافظ قدرت آن تحت تأثير قرار ميدهد.» در اين رويکرد، اقدامات داخلي يعني تحولاتي که در محيط داخلي بازيگر هدف رخ ميدهد، به مراتب از اقدامات بيروني مؤثرتر هستند و جنگ فرهنگي، جنگ اجتماعي و تعارض اعتقادي از جمله مصاديق جنگ نرم هستند. در جنگ فرهنگي، مبادي و اصول فرهنگي به عنوان منبع قدرت بازيگر هدف قرار ميگيرد. با تضعيف منابع مهمي چون اعتقادات، باورها، اصول رفتاري و يا عرفهاي سازنده حاکم بر جامعه، بازيگر بهشدت آسيبپذير ميشود و نميتواند قدرت بيشتري توليد کند و يا کاربرد مؤثر قدرت در اختيارش نيست. در جنگ اجتماعي، بازيگر عامل، سياستهايي را به کار ميگيرد تا اعتبار قدرت سياسي نزد مخاطبان آن مخدوش شود و در نتيجه، سرمايه اجتماعي بازيگر هدف، تضعيف شود يا زوال يابد. اين جنگ در حوزه داخلي بازيگر هدف، عدم مشروعيت آن را دنبال ميکند و در حوزه خارجي بهدنبال تخريب وجهه هدف در سطح بينالمللي و انزواسازي آن است. مبادي اعتقادي مهمترين نقش هويتي و محافظتي را بهويژه در يک کشور اسلامي ايفا ميکنند. بنابراين يکي از مهمترين مصاديق جنگ نرم، تلاش براي آسيب رساندن به حريف از طريق حمله به اين باورهاست. اين حمله به دو شکل است: يکي استحاله اعتقادي و ديگر تغيير اعتقادات. ماهيت اين جنگ، نرمافزارگرايي است و در قالبهاي مختلفي اعم از جنگ سايبري، فرهنگي، اعتقادي، مجازي، رواني و... رخ مينمايد.[12]
در تعريفهاي ديگري که از جنگ نرم ارائه شده، بر ماهيت نرمافزارگرايي آن تأکيد شده است. در يک تعريف آمده است: جنگ نرم، عبارت از مجموعه تدابير و اقدامات از پيش انديشيده فرهنگي، سياسي و اجتماعي کشورهاست که بر نظرات، نگرشها، انگيزشها و ارزشهاي مخاطبان آماج (اعم از حکومتها، دولتها، گروهها و مردم جامعه هدف) تأثير ميگذارد و در بلندمدت موجب تغيير منش، رفتار و کنشهاي فردي و اجتماعي آنان ميگردد.[13]
ب) روش تحقيق
اين پژوهش با روش تحليل محتوا و استفاده از تکنيک نمونهگيري انجام شده است. تحليل محتوا يکي از روشهاي تحقيق کيفي است و روشي ساده و پرکاربرد در تحليل متون اعم از نوشته، فيلم و موسيقي ضبطشده استفاده ميشود. اين روش، راه مطلوبي براي شناخت عقايد، ايدئولوژي و مواضع سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... گروهها، احزاب و عناصر سياسي است. تحليل محتوا داراي دو شيوه تحليل محتواي کمي و کيفي است. تحليل محتواي کمي شيوهاي روشمند براي نسبتدادن اعداد به واحدهاي متن است.[14] هدف تحليل محتوا، بازنمايي دقيق مجموعهاي از پيامهاست. با وجود اين، بايد توجه داشت که کميکردن نبايد بهمعناي چشمپوشي محقق از ديگر ارزيابيها يا تأثيرات محتوا باشد.[15] يکي از اشکالات تحليل محتواي کمي، بيتوجهي به متن و زمينه معنا است[16] که در اين پژوهش سعي شده تاحدي به زمينه و متني که معنا در آن بهوقوع پيوسته، توجه شود.
تحليل محتوا در چند مرحله انجام ميشود؛ البته لزوماً نيازي نيست که اين مراحل بهترتيب باشند. مراحل نخست را ميتوان به سهولت در هم ادغام کرد.[17] اين مراحل عبارتند از:
1- فرمولبندي پرسش يا فرضيه تحقيق؛ با مشخص کردن اين مرحله، راه اصلي تحقيق، مشخص و از جمعآوري بيهوده دادهها جلوگيري ميشود. همچنانکه گفته شد، سؤال اصلي اين پژوهش عبارتست از اينکه: صفحات فارسي فيسبوک چه نقشي در حوزه سياسي جنگ نرم ايفا ميکند؟
فرضيه: فيسبوک فارسي نقشي مهم در حيطه سياسي جنگ نرم دارد و انگارههاي زيادي را در تقابلسازي نگرشها و باورهاي اعضا نسبت به انقلاب و جمهوري اسلامي منتشر ميکند.
2- تعيين جامعه آماري مورد نظر؛ اين مرحله به معناي مشخصکردن حدود مجموعهاي است که محتواي آن بايد تحليل شود. در پژوهش حاضر، جامعه آماري، صفحات اصلي (هوم پيج) فيسبوک فارسي است که از اواسط ارديبهشتماه سال جاري تا اواخر شهريورماه امسال بررسي شدهاند؛ يعني طي يک دوره زماني، بيش از چهار ماه اين صفحات مورد بررسي قرار گرفتهاند.
3- گزينش نمونه مناسبي از بين جامعه آماري؛ نمونهگيري گونههاي مختلفي دارد. نمونهگيري چند مرحلهاي، تصادفي، هدفمند و زنجيرهاي از اين جملهاند. در اين پژوهش، از روش نمونهگيري تصادفي استفاده شده است؛ يعني بهصورت تصادفي 100 صفحه فارسي فيسبوک انتخاب شده و برخي از اين صفحات در چند نوبت در طي دوره زماني مورد نظر، بررسي شدهاند.
4- انتخاب واحد تحليل؛ واحد تحليل در رسانههاي نوشتاري ميتواند يک کلمه، نماد، مضمون، مقاله يا يک گزارش باشد. در رسانههاي تصويري مثل تلويزيون، واحد تحليل ميتواند شخصيتهاي فيلم، ايفاي نقش شخصيتها يا کل برنامه باشد. از آنجا که فيسبوک رسانهاي است که در آن، هم متون نوشتاري و هم تصوير وجود دارد، در اين تحقيق به متون نوشتاري، تصاوير و عکسهاي منتشرشده در آن توجه شده است. فيسبوک دربردارنده فيلم نيز هست که در اين تحقيق به آنها بسيار کم توجه شده است.
5- تدوين سامانهاي براي کميتپذير کردن واحدها؛ پژوهشگران بر مبناي قواعدي که براي اطلاق عدد به اشيا و رويدادها به کار ميرود، چهار شيوه مختلف اندازهگيري را متمايز کردهاند که عبارتند از: اسمي، رتبهاي، فاصلهاي و نسبي. در پژوهشهاي مربوط به رسانههاي جمعي، بيشتر از اندازهگيري اسمي استفاده ميشود.[18] در اندازهگيري اسمي، پژوهشگران فراواني وقوع واحدها را در هر دسته شمارش ميکنند. در اين پژوهش، فراواني انتشار انگارههايي که با هدف اعلام مخالفت و معارضه با ارزشهاي انقلاب و سياستهاي جمهوري اسلامي منتشر شده، جمعآوري و سپس در چهار گروه دستهبندي شدهاند.
6- تحليل دادهها؛ گرفتن درصد، ميانگين، نما و ميانه در تحليل محتوا مناسب هستند. اگر آزمون فرضيه مدنظر باشد، آمار استنباطي معمولي (که از طريق آن، نتايج به جامعه آماري تعميم داده ميشود) پذيرفته است.[19] در اين تحقيق، درصد فراواني متغيرها در بين کل متغيرهاي هر شاخص و نسبت به متغيرهاي کل شاخصها سنجيده شده است و در پايان، با نگاهي مقايسهاي، نتايج برآمده از اين درصدها تحليل شده است.
ج) چارچوب نظري
1- اينترنت و ساختشکني
شبکههاي اجتماعي مجازي، پديدههايي هستند که در محيط اينترنت ظهور کردهاند و ماهيت آنها وابسته به ماهيت اينترنت است. ميتوان گفت که ابداع اينترنت تنها يک تحول در عرصه فناوري نيست، بلکه نمايانگر تغيير و تحولات در نوع نگاه به هستي و انسان است. البته اين تغيير و تحولات فکري و نگرشي، تافته جدا بافته از ديدگاههاي رايج نيست، بلکه به نظر ميرسد ظهور اينترنت و واقعيتيافتن زندگي مجازي، سبب شده تا طيفي از نظريات رايج در باب هستي و انسان بيشتر مطرح شود. آن طيف از نظريات، ديدگاههاي پساساختارگرايانه است[20] که معتقدند در دوران کنوني حيات، روايتهاي بزرگ و فراگير پايان يافته است. به اين معنا که ديگر نميتوان در مورد همه جوامع با نگاهي اثباتگرايانه نظريه واحد سياسي، اجتماعي و فرهنگي ارائه داد؛ بلکه بايد تفاوتهاي فرهنگي جوامع را پذيرفت. کليدواژههاي مهم اين نظريات، مرکزيتزدايي، شالودهشکني، مخالفت با جوهرگرايي، رد روايتهاي کلان، رد حقايق مطلق، تکثر و حمايت از هويتهاي پراکنده و حاشيهاي، تأکيد بر نقش زبان در بازنمايي واقعيت، پذيرش نسبيگرايي فرهنگي و... است. ساختار اينترنت و فضاي مجازي با اين نظريات، نزديکي نشان ميدهد. در اينترنت مرزها از بين ميرود، تمامي روايتها در عرض يکديگر قد علم ميکنند، پيچيدگي افزايش مييابد و ايدههاي متکثر فراواني در آن منتشر ميشوند. آنجا که «رولان بارت» يکي از نظريهپردازان پساساختارگرا در مورد متن و معناي حاصل از آن، سخن ميگويد، گويا اينترنت را توصيف ميکند. وي در مقابل ساختارگرايان که متن را داراي يک معناي پنهان ميدانستند که با ابزارهاي زباني بايد آن را کشف کرد، معتقد است متن فاقد سلسلهمراتب، امري متکثر و چندگانه است که معناهاي متعددي ميتوان از آن استخراج کرد. وي ميگويد: متن يک شبکه و محل بازي معناست؛ زيرا محل تفسير و چندگانگي است. وي معتقد نيست که متن چند معنا دارد، بلکه ميگويد متن چندگانگي معنا را محقق ميسازد.[21] همچنانکه اينترنت محيط تکثر و چندگانگي معنا را شکل ميدهد.
نام اينترنت بهطور تحتالفظي يعني شبکه و تاري بينابيني که ابتدا و انتهايي براي آن متصور نيست. اين همان متن دريدا، بنيانگذار ساختشکني و پسامدرنيسم را به ذهن ميرساند که ميگفت جهان و زماني که آغاز و پايان نميشناسد. اينترنت مجموعهاي از تارهاي در هم تنيده است که انسان در آن سردرگم ميشود؛ يعني کشف حقيقت در آن بهسادگي نيست. هر متن در دل خود ابرپيوندهايي دارد؛ يعني براي تشريح يک کلمه، فرد با محيط ديگري پيوند مييابد.[22] و اين، يعني حرکت دائم ذهن و يا به گفته «نيکلاس کار» جابجايي مدام ذهني. نيکلاس کار، نويسنده کتاب «فضاهاي توخالي: بلايي که اينترنت بر سر مغزهايمان ميآورد»، در مقالهاي با عنوان «آيا اينترنت ما را کودنتر ميکند؟» معتقد است استفاده روزافزون از اينترنت، توانايي انديشهورزي ژرف و دريافت اطلاعات همراه با تعمق را از انسان سلب ميکند و توجه انسان را پارهپاره ميکند. او ميگويد اينترنت هرگز ما را به کندکردن انديشهورزي تشويق نميکند، بلکه هميشه ما را در حالت جابجايي ذهني نگه ميدارد به اين معنا که به گفته «مايکل مرزنيک»، عصبشناس معروف آمريکايي، مغز انسان در اثر استفاده روزافزون از اينترنت دچار پرتشدن دائمي حواس و گسيختگي ميشود. به گفته وي، تأثير دائمي اين اتفاق روي کيفيت حيات فکري ما ميتواند مرگبار باشد.[23] نتيجه اين امر، افزايش ميل به تکثر و کاهش تمرکز بر اصول و حقايق مرکزي و تأمل در آنهاست، بهگونهاي که اصول و بنيانهاي اساسي در هر حوزهاي مرجعيت خود را از دست ميدهند.
نمونه بارز مرزشکني در فضاي مجازي، تداخل حوزههاي محلي/ جهاني، عمومي/ خصوصي، مرد/ زن و انسان / ماشين است. اين موضوع با شکلگيري شبکههاي اجتماعي مجازي رشد بيشتري يافته است. فرد در يک روستاي دورافتاده پاي اينترنت مينشيند و با زندگي در يک شهر غربي احساس نزديکي ميکند. حريم شخصي با هرزنامههاي اينترنتي و تبليغات اجباري، عمومي ميشود. رابطه اصالت مييابد و مهم نيست که اين رابطه بين دو جنس مخالف يا دو نقطه با ويژگيهاي متفاوت است، بلکه مهم، اصل وجود رابطه بر مبناي علاقهمنديهاست. اين رابطه مجازي، سبب کاهش ارتباطات واقعي ميشود. «دانيل گلمن» در کتاب «هوش اجتماعي» به پژوهشي اشاره ميکند که تأکيد دارد به ازاي هر ساعتي که مردم وقت خود را در اينترنت سپري ميکنند، 24 دقيقه از تماس شخصي آنها بين دوستان و اعضاي خانواده کاسته ميشود.[24]
«يارون لاينر»، نظريهپرداز واقعيت مجازي، فراتر از اين را ميگويد. او در کتاب «شما يک ابزارک نيستيد» هشدار ميدهد که ارتباطات اينترنتي، بهصورتي گلهوار افراد را درون «عشيرههاي مجازي متضاد» دستهبندي ميکنند. واقعاً مبناي خصومت آنها با يکديگر چندان مهم نيست، بلکه اينترنت است که جزئيات اختلافي را برجسته ميسازد و افراد را نسبت به آنها حساس ميکند. وي هشدار ميدهد که اين موضوع، سبب افزايش خصومتهاي اجتماعي ميشود. ادامه صحبتهاي لاينر، تأکيد بر تماميتگرايي آمريکايي در اينترنت است که سبب افزايش دشمني افراد جوامع ميشود.[25] صاحبنظران ديگري نيز در مورد استعمار و امپرياليسم سايبري آمريکا سخن گفتهاند که مجال بحث ديگري ميطلبد.[26]
يکي از مسائلي که ساختشکنان در مورد فضاي مجازي ميگويند و جاي تأمل دارد، اين است که فضاي مجازي مرز بين انسان و ماشين را برداشته است. ريشه اين بحث در مجازي بودن واقعيت در صفحه اينترنت است که از آن به واقعيت مجازي تعبير ميشود. قابليت اينترنت در شبيهسازي سهبعدي، غوطهورسازي رايانهاي و ديداري-شنيداري از واقعيت يا تصورات واقعيت براي مدت طولاني سبب شده تا برخي بين انسان و رايانه مرزي قائل نباشند و فضاي مجازي را محيطي تلقي کنند که در آن، انسان بدن گوشتي خود را فراموش ميکند، کنار ميگذارد و در نهايت از آن عبور کرده و ميتواند بدون آن و تنها متکي بر هوش و تخيل نيز زيست کند. اينها البته خيالپردازيهايي است که از همان ابتداي گسترش رايانه و پديدآمدن فضاي مجازي در داستانهاي علمي تخيلي افرادي همچون ويليام گيبسون، تخيلينويس داستانهاي رايانهاي، وجود داشته است؛ اما اين داستانهاي تخيلي با گسترش اينترنت هرچه بيشتر به محيط فکري فرهنگي انسان غربي وارد شده و تصورات عجيبي را در نوع نگاه آنان به انسان برانگيخته است. واژه پساانسان، رايااندامگان، زندگي مصنوعي، هوش مصنوعي و... از جمله مفاهيمي است که نشاندهنده اين موضوع است. براي نمونه دو دانشمند به نامهاي «منفرد کلاينر» و «ناثان کلاين» به دنبال انجام آزمايشها براي يک مسافرت فضايي، تصوير رايااندامگان را واقعي جلوه دادند. آنان در مقاله خود از تغييرات ضروري در بدن انسان براي زندگي آينده در فضا سخن گفتند. در ديدگاه آنان، رايااندامگان «سامانهاي انساني- ماشيني و خويشتنظيم» است که ميتواند در موقعيتهاي مختلف به زندگي خود ادامه دهد. بعدها «هاراوي» با توسعه بيشتر ادبيات رايااندامگان، آن را نوع نگاه کنوني به هستي دانست. مفهوم پساانسان که نظريهپردازان غربي فضاي مجازي منتشر ميکنند، در همين جهت است. اين نظريه ميگويد يا گونه انسان در بنبست تکامل است و بايد فناوريها را در هم آميزد تا به «سطح بعدي» تکامل يابد و يا ما مدتهاست به دليل روابط نزديک روزافزون خود با غيرانسانهايي چون دستساختههاي فناوري، انسان نيستيم. از همين منظر است که موضوع هويت در فضاي مجازي رنگ ميبازد و سيال، متغير و متکثر ميگردد.[27]
نتيجهاي که از نظريات بالا برميآيد اينکه بهنظر ميرسد فضاي مجازي پيوند وثيقي با ساختشکني مورد اشاره پسامدرنها دارد. قابليتهاي اين محيط سبب تقويت اين گرايشها ميشود: گرايش گريز از مرکز؛ به صحنه آمدن هويتهاي متعدد، متکثر و ناشناخته با سلايق مخصوص خود؛ عبور فرد از مرزهاي عرفي و قانوني و بياعتبارشدن مراجع و الگوهاي عرفي و قانوني در محيط مجازي در اثر کمرنگشدن ارتباطات واقعي و اصالتيافتن ارتباطات بر مبناي علاقهمندي در محيط مجازي. اين وضعيت در شبکههاي اجتماعي مجازي و از جمله فيسبوک با شدت بيشتري همراه است.
2- فيسبوک و تقويت ساختشکني
ساختار فيسبوک داراي ويژگيها و کارکردهايي است که سبب ميشود گرايشهاي برآمده از ساختشکني در اينترنت، در اين شبکهها تقويت شود. در ذيل به تأثير کارکردهاي فيسبوک و ويژگيهاي آن بر تقويت ساختشکني ميپردازيم:
1-2- قابليت باز و بيزماني و بيمکاني در اين محيط
فيسبوک از محيطي منظم و قاعدهمند برخوردار است و از طريق قواعد و تنظيمات خاص خود با فرد ارتباط برقرار ميکند. فيسبوک همانند يک پايگاه اطلاعرساني نيست که ارتباط فرد با آن يکطرفه باشد. در فيسبوک، محيط مجازي با انسان ارتباطي چندجانبه برقرار ميکند. محيط مجازي از طريق قابليتهايي که در اختيار انسان قرار ميدهد، او را به کنش وا ميدارد. فرد در اين محيط، متن توليد ميکند، عکس و فيلم بارگذاري ميکند و ساختار شبکه را تاحدي مبتني بر علايق خود شکل ميدهد. فرد در اين محيط، فعال و کنشگر است. در وبلاگها نيز فرد توليدکننده معنا و محتواست؛ اما تفاوت فيسبوک با آن، اين است که توليدات متني و تصويري فرد را در شبکهاي از ارتباطات قرار ميدهد. فرد ميداند آنچه در اين محيط مينويسد يا بارگذاري ميکند، در معرض ديد و اظهارنظر گروهي از دوستان خود است؛ بنابراين از انگيزه بيشتري براي طرح ديدگاههاي خود برخوردار است. فرد در اين محيط، ارتباطات چندبعدي دارد و خود را در اجتماعي ميبيند که توانايي اظهارنظر و انعکاس علايق خود را دارد. اين ويژگي، سبب جذابيت فيسبوک شده و اين شبکه را به محيطي فعال و زنده تبديل کرده است. سه قابليت شبکههاي اجتماعي مجازي در شکلدادن به ويژگي پويايي و جذابيت فيسبوک مؤثر هستند: اول: باز بودن و امکان عضويت رايگان همه افراد در آن؛ دوم: بهاشتراکگذاري محصولات؛ سوم: بيزماني و بيمکاني. اين سه قابليت با همپوشاني يکديگر، محيطي از تکثر معنا و مقابله با تمرکزگرايي را بهوجود ميآورند.
بازبودن محيط فيسبوک بهاين معناست که فيسبوک همچون ساير شبکههاي مجازي، خارج از سلطه دولتهاست و دولتها تنها ميتوانند از طريق فيلترينگ عضويت افراد در اين شبکهها را محدود کنند. اما مديريت اين شبکهها و محتواي منتشرشده در آنها، در دست مديران آمريکايي اين شبکههاست. اين موضوع در کنار عضويت رايگان افراد در اين شبکهها و از جمله فيسبوک سبب شده تا هر نوع سخن، عکس و فيلمي در اين محيط منتشر شود. در فيسبوک، دنيايي از اطلاعات رسمي و غيررسمي وجود دارد که توسط اعضا منتشر شده و برخاسته از علايق و دريافت آنها از وقايع اطراف است. ويژگي بارز اين محيط، تکثر اطلاعات، ديدگاهها و نظرات است و محيطي با ويژگي عدم برخورداري از اصول ثابت است. آزادي موجود در اين شبکهها که سبب ابراز علايق مختلف، نقد و گفتوگو و بيان ديدگاههاي متفاوت ميشود، هرچند در گسترش دامنه شناخت اعضا تأثيرگذار است، اما سبب نوعي تکثرگرايي ميشود. فرد در اين محيط با ديدگاهها، نظرات و نمادهاي مختلفي مواجه است که همواره ديدگاه او را تحت تأثير قرار ميدهند. در چنين شرايطي، امکان ثبات در تصميمگيري براي فرد کمتر مهيا ميشود. «مارک پاستر» بهدليل تکثر ديدگاههاي متفاوت در اينترنت و فضاي مجازي، آن را در شکلدهي به توافق در حوزه عمومي و در نتيجه نيل به دموکراسي، ناکارآمد ميداند و نگاه بدبينانهاي به آن دارد.[28]
اساساً فيسبوک محل مقابله با اصول ثابت و به چالشکشيدن آنهاست. در اين محيط، ايدهها و اصول ثابت در معرض نقد و شکاکيت قرار ميگيرند و هيچ نقطه مرکزي و ثابتي در امان از نقد و نظر و شک و ترديد باقي نميماند.
فضاي باز نقد و نظر در کنار قابليت بيزماني و بيمکاني فيسبوک، سبب تشديد روند تمرکززدايي ميشود. در فضاي مجازي، زمان و فضا دچار تغيير و تحول شده است. فواصل مکاني و جغرافيايي کاملاً بيمعنا شدهاند و زمان نيز به واسطه ارتباطات آني و لحظهاي از معناي قبلي جدا شده است. سعيدرضا عاملي در مورد زمان در فيسبوک معتقد است بهدليل قابليت انعطاف هندسي و ديجيتالي بودن فضاي مجازي، زمان از يک ويژگي غيرمرکزي و توليد متکثر برخوردار است؛ مثلاً يک ايميل همزمان براي هزاران نفر ارسال ميشود. همچنين در فضاي مجازي امکان حضور موازي و مساوي همگان در يک محيط مشترک و در يک زمان مشترک فراهم ميشود.[29]
فيسبوک بهتبع اين مسئله، زمان و مکان ارتباط افراد با يکديگر را متحول ميکند و در يک لحظه، دوستان مختلفي را از سراسر جهان گرد هم ميآورد. فرد در اين شبکه با سرعت بسيار زيادي، از آخرين تحولات و اخبار جهان اطراف مطلع ميشود، بهسرعت نظرات و ديدگاههاي مختلفي در مورد اين تحولات ميبيند و در وضعيتي نو و جديد قرار ميگيرد. در اين وضعيت، هرچند فضاي ديجيتالي همه اين اخبار، تحولات و نظرات را در حافظه خود ثبت ميکند و نگه ميدارد؛ اما امکان رجوع فرد به گذشته و بازيابي اطلاعات قديمي کمتر است. فرد بازگشت به عقب کمتري دارد، چون گذشت سريع زمان يعني قرار گرفتن سريع فرد در وضعيتهاي جديدي که بر اثر به اشتراکگذاري پيامها و تصاوير رخ ميدهد، امکان عقبگرد کمتري به فرد ميدهد و فرد همواره مترصد حضور در وضعيتهاي جديد است. از اينجا بايد گفت يکي از ويژگيهاي مهم فيسبوک، غيرتاريخي بودن است. متنها و معاني که در اين محيط مورد گفتوگو قرار ميگيرد، تنها ناظر به شناخت، علاقه و سليقه کنوني فرد است و سوابق تاريخي تحولات که نقش مهمي در چگونگي درک آنها دارد، کمتر پايه شناخت قرار ميگيرد. بهعبارتي مسائل و موضوعات در ذهن اعضاي فيسبوک کمتر از ريشه و بنيان تاريخي برخوردارند. مکان در فيسبوک نيز زمينه عدم بنيانگرايي را تقويت ميکند.
مکان در فيسبوک همان فضاي شبکه است. افراد از مکانهاي مختلف در اين شبکه اجتماع ميکنند و آنچه در اين مکان منعکس شود، براي افراد اصالت دارد. اطلاعات منعکس شده در اين شبکهها کمتر به فرض اينکه از کدام مکان عيني صادر شدهاند، مورد بحث قرار ميگيرند؛ بلکه بيشتر به مکان عيني که اين اطلاعات اشاره ميکنند، توجه ميشود؛ اين، موضوع خيلي مهمي است که بدانيم يک خبر و رخداد سياسي از کدام مکان گزارش شده است؛ مثلاً ارزش گزارش يک خبر در مورد تحولات داخل ايران اگر از کشوري اروپايي در فيسبوک منتشر شده باشد تا اينکه از داخل ايران در اين شبکه قرار گرفته باشد، متفاوت خواهد بود؛ اما اين موضوع در فيسبوک مورد توجه اعضا قرار نميگيرد. «استاپ احمدي» نام فردي است که در زمان حوادث بعد از انتخابات رياستجمهوري سال 88 در ايران، اخبار زيادي را در توئيتر گذاشت و در مورد اين اخبار، بحثهاي زيادي در توئيتر بهراه افتاد و رسانههاي خارجي نيز به اين اخبار استناد ميکردند، در حالي که کاربران هيچ اطلاعي از جنسيت، محل زندگي اين فرد و اينکه آيا واقعاً در ايران است يا خير در دست نداشتند.[30]
در فيسبوک اعضا، نوشتهها و ديدگاههاي خود را با ديگران به اشتراک ميگذارند تا دوستان آنها نظر خود را درباره آن اعلام کنند. اين موضوع در کنار فراروي فيسبوک از زمان و مکان عيني، سبب ميشود تا فرصت بحث در مورد درستي يا نادرستي اطلاعات کمتر فراهم شود؛ بنابراين درستي يا نادرستي هر خبر و متني که منتشر ميشود، بر اساس تعداد مشاهده افراد و به ميزان تعداد «لايککردن» آن (يعني ابراز علاقه و پسنديدن يک مطلب) توسط اعضا، مشخص ميشود. در اين محيط، بسياري از حقايق از آنجا که علاقه کاربران را برنميانگيزد، مهجور ميماند و اعتماد افراد را برنميانگيزد. بيزماني و بيمکاني در فيسبوک مديريت انتشار اخبار و اطلاعات را به يک نقطه مرکزي نميدهد؛ بلکه تمامي اعضا از سراسر دنيا ميتوانند در انتشار هر نوع مطلب واقعي و غيرواقعي نقش ايفا کنند.
3- هويت سيال، متکثر و متعدد افراد
هرچند ادعا ميشود که هويتها در شبکههاي اجتماعي مجازي تاحدي واقعي است، اما نکته مهم، سيال بودن هويتها در اين محيط است. در فيسبوک افراد تا حدي سعي ميکنند با هويت واقعي خود ظاهر شوند تا بتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. اين موضوع به معناي اين نيست که اين افراد نميتوانند هويتي کاذب داشته باشند. چند ماه قبل، فيسبوک اعلام کرد که 83 ميليون حساب کاربري غيرواقعي در اين سايت ثبتشده است.[31] فيسبوک زمينه ابراز علاقه و دوستي افراد با موضوعات و گروههاي مختلف را فراهم ميکند و هر فرد، مبتني بر تعداد علايق خود، هويتهاي مختلفي ميپذيرد. نکته مهم اينکه در شبکههاي مجازي و از جمله فيسبوک، به سبب ماهيت ديجيتالي، روند کسب هويتهاي مختلف با سرعت زياد انجام ميپذيرد. هويت افراد در اجتماعات مجازي، «هويتي ديجيتال» است. فرد در يک لحظه ميتواند جنس، نژاد و طبقه اجتماعي خود را پنهان کند و با ويژگيهاي جديد و کاذب جنسيتي و نژادي، هويتي جديد براي خود تعريف کند و براساس آن، به تعامل با هويتهاي واقعي يا مجازي ديگر بپردازد. ديگر سرزمين، زبان بومي و محلي، کشور، فرهنگ ملي و نژاد، هويت افراد را در اجتماعات مجازي تعيين نميکنند، بلکه منافع مقطعي، محدود و در حوزه موضوعات مختلف، افراد را دور هم جمع ميکند و هويت آنها را ميسازد.[32]
بنابراين هويت در فيسبوک نهتنها سيال است؛ بلکه هر فرد مبتني بر تعداد علايق واقعي خود، هويتهاي مختلف کسب ميکند.
فضاي مجازي و فيسبوک هويت فرد را محصولي برساخته و فاقد شالوده و اساسي از قبل موجود، نشان ميدهد. گفتيم که اينترنت و فيسبوک به مقابله با شالودهها و بنيانهاي ثابت ميپردازند. در اين محيط، ارزشها و باورهاي اساسي که هويت يک فرد را ميسازند، زير سؤال ميرود و اهميت خود را از دست ميدهد. بسياري از متفکراني که در مورد هويت مردم ايران سخن گفتهاند، چند ارزش و باور را بهعنوان شالودههاي اساسي هويت ايراني مطرح کردهاند. ارزشهايي همانند علاقه و وابستگي به سرزمين ايران، زبان فارسي، دين اسلام و... از جمله مواردي است که بيشتر محققان، آنها را شالودههاي هويت ايراني ميدانند.[33] در يک مطالعه موردي که چند سال پيش انجام شد، تأثير اينترنت بر هويت ملي ايرانيان بررسي شده است. نتايج بهدست آمده نشان ميدهد هرچه ميزان استفاده کاربران از اينترنت افزايش يابد و افراد در صفحات وب مشارکت و فعاليت بيشتري داشته باشند، ميزان هويت ملي آنها کاهش مييابد. همچنين چنانچه افراد هرچه بيشتر محتواي موجود در اينترنت را واقعي تلقي کنند، هويت ملي آنها در معرض کاهش بيشتري قرار ميگيرد.[34]
نکته مهم ديگر اينکه وجود هويتهاي سيال و منعطف و نيز وجود قابليت ابراز هويتهاي مختلف توسط يک فرد در فيسبوک، زمينه جاسوسي و دزدي اطلاعات را فراهم ميکند. براي نمونه، سال گذشته رئيس پليس فتاي گيلان از دستگيري عامل سوءاستفاده از هويت کاربران ايراني در فيس بوک در رشت خبر داد. متهم در يک دوره دوساله با سرقت هويت و عکس شهروندان از فيسبوک و ساخت ايميل جعلي با هويت و تصوير آنان، از طريق تالارهاي گفتوگو و چت با کاربران اينترنتي ارتباط برقرار ميکرده است. اين فرد با معرفي خود به عنوان فردي معلومالحال با جلب توجه کاربران براي استمرار دوستيهاي نامتعارف مجازي، تقاضاي خريد شارژ و ارسال آن به «آي دي» کرده و موفق شده بود مبلغ بيش از 4 ميليون ريال شارژ از تعداد 200 کاربر اينترنتي به صورت نامشروع به دست آورد.[35]
هويت متکثر و فاقد بنيانهاي اساسي، يکي از اعتقادات اصلي ساختارشکنان است. پساساختارگرايي بر آن است که هويت ضرورتاً و يا مستمراً ثابت نيست؛ بلکه متغير و متحرک است و همواره در رابطه با جرياناتي که نماينده يا مخاطبشان واقع ميشويم، از طريق نظامهاي فرهنگي که ما را احاطه کردهاند، شکل و تغيير شکل ميپذيرند. اين رويکرد تلاش دارد که هويت را از منظري تاريخي و نه بيولوژيکي توضيح دهد. انسان موضوع هويتهاي گوناگون در زمانهاي مختلف است؛ هويتهايي که پيرامون يک «من» منسجم نميشود. بنابراين تعيين هويت آدمي پيوسته در حال تغيير است. پساساختارگرايان معتقدند هويت امري حادث، موقتي و اکتسابي (نه معين) است. آنها ميگويند: هويت را بايد به صورت فرايند ديد که کردارها گفتماني که هويتهاي خاصي را حفظ يا رد ميکنند، آن را بازتوليد يا استحاله ميکنند. هويتها مطلق نيستند بلکه ارتباطي و نسبي هستند. هر انساني در ارتباط با چيزي ديگر معنادار ميشود و هويت هميشه در قالب تفاوت و نه چيزي ذاتي فردي خاص تعريف ميگردد.[36]
4- تداخل محيط خصوصي و عمومي
از ويژگيهاي بارز فيسبوک که در همان نگاه اوليه خودنمايي ميکند، نمايش زندگي خصوصي فرد در محيط عمومي است. نماد اين موضوع، تصاوير شخصي است که فرد در صفحه فيسبوک خود قرار ميدهد که کمترين توجهي به عرف و قانون ندارد و هر تصويري را که تمايل داشته باشد، در آن قرار ميدهد. اگر فرد در حوزه واقعي از سر اضطرار و اجبار و در چارچوب محدوديتهاي محيطي، علايق و خواستههاي خود را بروز ميدهد، در حوزه مجازي مبتني بر خواست دروني، به ابراز، ترسيم و پيگيري علايق خود اقدام ميکند. در واقع، فناوريهاي نوين امکان ميدهند تا افراد فضايي شخصي و خصوصي در فضاي مجازي براي خود داشته باشند و بدين ترتيب، خلوت جديدي براي خود با بهرهگيري از ابزارهاي ارتباطي ايجاد کنند. در اين فضا پيامهايي بدون آگاهي ديگران رد و بدل ميشود و قرار ملاقاتهايي تنظيم ميگردد که غير قابل نظارت و ناملموس است. در اين وضعيت، محيط مجازي عرصه تداخل حوزه خصوصي و عمومي ميگردد. فرد بدون توجه به محدوديتهاي بيروني همچون عرف و قانون، به هر شکلي که تمايل دارد، در شبکههاي مجازي و از جمله فيسبوک ظاهر ميشود. اين موضوع، گوياي مقاومت فرد در قبال قانون و عرف جامعه است. محيط فيسبوک مخالفت با الگوهاي رسمي جامعه و حکومت را براي فرد عادي جلوه ميدهد و کمکم به ايجاد روحيه مقاومت فرد در قبال اين الگوها ميانجامد.
5- ساختارشکني فيسبوک و جنگ نرم
مجموع ويژگيهاي اينترنت و فيسبوک، زمينه مناسبي براي رشد و توسعه جنگ نرم فراهم ميکنند. در محيط اينترنت و بهويژه در فيسبوک، فرد در موقعيت گريز از الگوهاي فکري فرهنگي مرسوم جامعه قرار ميگيرد. از هويت بيروني خود خارج ميشود و با هويتي کاذب هر علاقهاي را که بهسبب موانع محيط خارج در عرصه واقعي نميتواند دنبال کند، در محيط مجازي دنبال ميکند. سرعت نقل و انتقال مفاهيم و بيتوجهي به اصالت مکان عيني در محيط مجازي فيسبوک، علاقه به بازي با هويتي متکثر و غير واقعي و خروج از سلطه الگوهاي بيروني را افزايش ميدهد و گرايشهاي ساختشکني که نظريهپردازان پساساختارگرا بر آن تأکيد دارند، در اعضاي فيسبوک تقويت ميشود. اين ويژگي، نقطه مطلوب جنگ نرم است. بيشتر نظرياتي که در مورد جنگ نرم ارائه شده است، بر اين نکته تأکيد دارند که هدف اصلي و ماهوي عاملان جنگ نرم، ايجاد لغزندگي، شک و ترديد در باورهاي افراد يک جامعه نسبت به الگوهاي ارزشي، فکري و فرهنگي موجود در آن جامعه است تا در مرحله بعد، الگوهاي مورد نظر خود را بر اين افراد تحميل کنند.
تقويت گرايش مقاومت در افراد در برابر الگوهاي ارزشي، فکري و فرهنگي مرسوم، منجر به تغيير نگرش و گرايش فرد نسبت به خود، جامعه و نظام سياسي ميشود. اهدافي که جنگ نرم دنبال ميکند، در همين جهت قرار دارد. عاملان جنگ نرم ميخواهند فرد از الگوهاي فکري، فرهنگي مرسوم در يک جامعه و نظام سياسي پيروي نکند و الگوهاي مورد نظر آنان را بپذيرد. جنگ نرم شامل هرگونه اقدام غير خشونتآميز است که ارزشها و هنجارهاي جامعه هدف را مورد هجوم قرار ميدهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي ميشود که با الگوهاي رفتاري مورد نظر نظام حاکم تعارض دارند. بخشي از جنگ نرم، جنگ ايدههاست. به باور برخي صاحبنظران مانند «گولددستين» و «کوهن»، ايدهها يکي از هدايتگران رفتار راهبردي بازيگران هستند و نقشه راه دستيابي بازيگران به اهداف را ترسيم ميکنند. به گمان «اچهواريا» جنگ ايدهها، برخورد و مواجهه چشماندازها، مفاهيم، تصورات و انگارههاست. [37]
بخش ديگري از جنگ نرم، جنگ ارزشهاست. ارزشها اغلب به ايدههايي اطلاق ميشوند که معيار خوبي يا بدي پديدهها، رفتارها، کردارها و... را براي انسان مشخص ميکنند. ارزشها ترجيحات مردم هستند و به زندگي اجتماعي وابستهاند. جانسون معتقد است ارزشهاي حاکم بر جامعه از چنان اهميتي در پايداري و مانايي يکي نظام برخوردارند که هرگونه بيتوجهي به آنها ميتواند زمينهساز بروز يک تحول عمده باشد. بيتوجهي به ارزشها، مشروعيت و مقبوليت يک نظام را زير سؤال ميبرد. اين پديده سبب نوعي ناهماهنگي بين نظام اجتماعي و نظام حاکم ميشود و در ادامه تحول بنيادين در آن جامعه رقم خواهد خورد. از نظر جانسون، ورود ارزشهاي جديد و نامناسب با يک نظام اجتماعي به آن جامعه، سبب ناهماهنگي نظام اجتماعي با نظام حاکم ميشود و زمينهساز تغييرات بنيادين در آن جامعه خواهد شد. بنابراين ارزشها مباني دوام و قوام ثبات جامعه هستند؛ از اين رو در جنگ نرم، آماج حمله قرار ميگيرند. کشور مهاجم با انتشار ارزشهاي بيگانه در جامعه هدف، ارزشهاي آن جامعه را تخريب ميکند و از مقبوليت مياندازد.[38] ارزشهاي بيگانه با خنثيکردن ارزشهاي جامعه هدف، انگارههايي در اذهان عمومي جامعه هدف بهوجود ميآورند که در تعارض با ارزشهاي حاکم است و از اين رو افکار عمومي در تقابل با حاکميت قرار ميگيرد. منظور از انگاره، تصويرسازي رسانههاي مهاجم است که اين تصاوير با واقعيتهاي جامعه هدف فاصله دارد. بر مبناي مطالعات پژوهشگران جنگ نرم، اين تصويرسازيها در سه حيطه فردي، اجتماعي و نظام سياسي دنبال ميشود؛[39] يعني جنگ نرم نگرش و گرايش افراد را نسبت به سه نشانگاه نظام سياسي، اعتقادات و ارزشهاي فردي و اجتماعي مورد هجوم قرار ميدهد و الگوي مورد نظر خود را در هر يک از اين سه حوزه جايگزين ميکند. طبق ديدگاه يکي ديگر از پژوهشگران، جنگ نرم براي تغيير در اين سطوح، چهار عمليات انجام ميدهد. اين عملياتها را ميتوان شاخصهاي جنگ نرم نيز دانست.[40] در ذيل به تشريح آنها ميپردازيم:
1) مشروعيتزدايي ساختاري از نظام سياسي؛ در فرايند جنگ نرم نيروهاي خارجي تلاش ميکنند تا تصويري از ساخت حکومت و قدرت به مردم معرفي کنند که سبب ايجاد جدايي و شکاف بين آنها با حکومت ميشود و پذيرش حکومت توسط مردم را با چالش مواجه ميکند؛ از اين رو، دشمن به انگارهسازي تهاجمي عليه ساختار سياسي کشور هدف ميپردازد. اين کار بيشتر با ارائه چهره غيردموکراتيک و ناکارآمد از حاکميت و مغايرت آن با خواست عمومي انجام ميشود. جنگ نرم در حوزه مشروعيتزدايي ساختاري از يک سو، معطوف به تخريب نظام سياسي و از سوي ديگر معطوف به تغيير ادراک مردم نسبت به نظام سياسي است. در اين فرايند، اقدامات ذيل توسط دشمن انجام ميشود:
1-1) طرح ابهامات نسبت به نظام سياسي و به پاسخگويي کشاندن مسئولان در قبال اين ابهامات بهويژه ابهامات در مورد برگزاري انتخابات؛
2-1) القاي ناکارآمدي نظام در ابعاد مختلف با بزرگنمايي مشکلات و کوچکنمايي موفقيتها؛
3-1) حداقلسازي اعتماد جامعه به چارچوبهاي ساختاري و نهادي و همچنين به کارگزاران حکومتي با تخريب وجهه آنان.
2) انسجامزدايي ساختاري از جامعه هدف؛ زمانيکه يک جامعه در سطح مطلوبي از همبستگي و همگرايي اجتماعي قرار داشته باشد، آنگاه يک نظام سياسي توان تبديل همبستگي اجتماعي به انسجام ساختاري را خواهد داشت. در شرايط مبتني بر انسجام اجتماعي، زمينههاي لازم براي حداکثرسازي همکاري و مشارکت گروههاي مؤثر در ايجاد امنيت نرم فراهم ميشود. تخريب انسجام اجتماعي يکي از اهداف و نشانگاههاي اصلي جنگ نرم است. براي انجام اين کار، عاملان جنگ نرم تلاش ميکنند لايههاي جامعه را بر مبناي انگارهها و ديدگاههاي معارض با نظام سياسي هدف به تحرک وادارند. در اين وضعيت، انسجام اجتماعي بههم ميريزد و جامعه رو در روي نظام سياسي قرار ميگيرد. بنابراين انسجامزدايي ساختاري از جامعه به بيثباتسازي سياسي منجر ميشود. در اين رويکرد، جنگ نرم بيشتر وجه عملياتي به خود ميگيرد. بهعبارتي در اينجا جنگ نرم از سطح رواني و تبليغاتي فراتر ميرود و در ايجاد رفتارهاي معارضانه تجلي مييابد؛ از اين رو انسجامزدايي ساختاري از جامعه هدف را ميتوان زمان ثمردهي جنگ نرم براي عاملان آن دانست. عاملان جنگ نرم در حوزه انسجامزدايي ساختاري از جامعه، اقدامات ذيل را انجام ميدهند:
1-2، تهييج لايههاي اجتماعي جامعه هدف بهسوي شورش، نافرماني مدني و راهپيمايي اعتراضي بر مبناي قالبهاي فرهنگي و اجتماعي مغاير با نظام سياسي هدف؛
1-2، شکلدادن گروهها و مجموعههاي پنهان در جامعه براي ايجاد تضاد و منازعه اجتماعي و شکستن انسجام اجتماعي.
3) امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي؛ در فرايند امنيتيسازي، عاملان جنگ نرم موضوعاتي را که چندان در حوزه امنيت تعريف نميشود، امنيتي ميکنند. آنان با استفاده از جنگ رسانهاي، تبليغ و تکرار يک موضوع با ادبياتي امنيتي، آن موضوع را از چارچوب عادي قوانين و مقررات کشور هدف عبور ميدهند و آن را وارد محيط امنيتي ميکنند؛ بهعبارتي، اجازه نميدهند موضوع مورد نظر در فرايندي عادي بررسي شود؛ بلکه آن را حساس و ملتهب جلوه ميدهند تا جايي که از نگاه شهروندان جامعه هدف، آن موضوع، مقولهاي امنيتي تلقي گردد. بر اين اساس، شهروندان جامعه هدف، سياستهاي نظام سياسي خود در اين موضوع را بهمنزله تهديد ميدانند. نتيجه اين کار، بياعتمادي به نظام سياسي و ايجاد شکاف بين مردم و نظام سياسي در جامعه هدف است. امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي، خود زمينهاي است که در نهايت به تخريب وجهه حاکميت يعني مشروعيتزدايي ساختاري و همچنين به از بين رفتن انسجام اجتماعي منجر ميشود.
4) هنجارسازي معارض در کشور هدف؛ هنجارسازي معارض به دنبال تغيير در مباني فکري، ارزشي و نگرشي آحاد جامعه هدف بهعنوان لايههاي زيرين و بنيادين فرهنگ آن جامعه است. هدف نهايي در اين رويکرد، تغيير هويتي است. با موفقيت اين تغيير، رفتار افراد جامعه هدف نيز تغيير ميکند و همان کاري را انجام ميدهند که عاملان جنگ نرم به دنبال آن هستند. در اين حوزه، هدف، از بين بردن وابستگيهاي فرهنگي اجتماعي پيشين و در مقابل، گسترش هنجارهاي فرهنگي اجتماعي معارض با هنجارهاي موجود است. بر اين اساس، نظام ارزشي موجود، تخريب ميشود و گرانيگاه اين برنامه، تخريب ارزشها، آرمانها، افکار و عقايد سنتي است که سبب نوعي گسست فرهنگي در سطح جامعه و در روابط بين جامعه و نظام ميشود. در نتيجه هنجارهاي سنتي که نگهدارنده انسجام اجتماعي است، توسط افراد جامعه ديگر دروني نميشود و نوعي از خودبيگانگي و چالش هويتي بهوجود ميآيد. بنابراين در نتيجه اين رويکرد، هم انسجام و همبستگي اجتماعي و هم انسجام سياسي اجتماعي از بين ميرود. از طرف ديگر، به سبب تهديد هويت ملي در اين حوزه، هويتهاي فروملي انسجام مييابند و چهبسا افزايش بيش از اندازه قدرت آنها، سبب تجزيهطلبي گردد. هنجارسازي معارض همچون امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي، مقدمه شکلگيري دو عمليات ديگر است؛ اما نسبت به بقيه بهشکلي عميقتر سبب تغيير جامعه هدف ميشود و مطلوب دشمن را در جنگ نرم برآورده ميکند.
در مجموع ميتوان گفت: چهار عمليات جنگ نرم هر کدام گوياي بدبينسازي مردم جامعه هدف به يکي از سه سطح فردي، اجتماعي و سياسي هستند. مشروعيتزدايي ساختاري از نظام سياسي و امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي، گوياي تقابلسازي نگرش مردم نسبت به ساختار سياسي است. انسجامزدايي ساختاري از جامعه هدف، سبب تقابلسازي نگرش مردم با همبستگي اجتماعي ميشود و هنجارسازي معارض نيز سبب ايجاد تقابل نگرش و بدبيني مردم نسبت به فرهنگ و هويت خود ميگردد.
ج) شاخصهاي جنگ نرم در فيسبوک
در اين تحقيق، بر مبناي روش تحليل محتوا و استفاده از تکنيک نمونهگيري تصادفي، 100 صفحه فارسي فيسبوک مورد بررسي قرار گرفت و متغيرهاي سياسي جنگ نرم از اين صفحات استخراج شد. مجموع 19 متغير از صفحات استخراج شده، ذيل چهار شاخص جنگ نرم – که در بالا تشريح شدند- دستهبندي شده است. اين متغيرها در مجموع با فراواني 209 بار در صفحه اصلي فيسبوک افراد مختلف منتشر شده است. در اين بررسي تنها متغيرهاي مهم که در صفحه اصلي يا هومپيج قرار دارند، ملاک قرار گرفته است. انتشار اين متغيرها در صفحه اصلي نشاندهنده اهميتدادن به آنهاست و ديگر اينکه بررسي صفحات دروني، نيازمند عضويت در اين پايگاه است که ممنوعيت قانوني دارد. نکته ديگر اينکه ملاک تشخيص اينکه کدام شاخص و متغير از اولويت بيشتري در جنگ نرم برخوردار است، درصد تعداد دفعات انتشار آن است نه تعداد صفحات؛ چرا که هر صفحه، خود داراي چندين موضوع است و مختص به يک موضوع خاص نيست. بهعبارتي، يک صفحه مساوي با يک متغير نيست. درصد تعداد دفعات انتشار از آنجا که قابل مشاهده و شمارش است، مطمئنتر است. در حاليکه مثلاً يک متغير ديگر در فيسبوک يعني تعداد افرادي که با يک موضوع اعلام موافقت ميکنند (لايککردن)، قابل اطمينان نيست؛ چون اين اطمينان وجود ندارد که فرد تنها با ديدن عنوان مطلب با آن موافقت کرده يا کل آن را خوانده و آگاهانه موافقت خود را اعلام کرده است. مجموعه نتايج اين بررسي در جدولهاي زير آمده است:
شاخص انسجامزدايي ساختاري از جامعه
(دعوت به اعتصاب و تظاهرات، تجزيهطلبي)
متغيرها
فراواني انتشار
1- بازنشر مواضع، تصاوير و فيلمهاي ميرحسين موسوي، مهدي کروبي و زهرا رهنورد بهعنوان سران فتنه، حمايت از فتنه سبز و تأکيد بر ادامه راه با همان ادعاها و ديدگاههاي بعد از انتخابات 88
22
2- دعوت به نافرماني مدني، شورش و اعتراض عليه نظام با خواستههاي سياسي، اقتصادي و کارگري
12
3- ترويج قومگرايي و جداييطلبي و پيوند آن با بيگانگان
6
4- حمايت از حمله نظامي به کشور، مخالفت با روشهاي گانديوار براي سرنگوني نظام و تبليغ مبارزه مسلحانه عليه نظام
4
جمع فراواني انتشار: 44 بار
شاخص مشروعيتزدايي ساختاري از نظام
(انگارهسازي تهاجمي عليه ساختار سياسي)
شاخصها
فراواني انتشار
1- اهانت به مقام معظم رهبري و حرمتشکني ايشان، اهانت به نظام و القاي ناکارآمدي آن با ادبيات تمسخرآميز، تصاوير و کاريکاتورهاي موهن
25
3- بزرگنمايي فساد اقتصادي و متهمکردن مسئولان در اين موضوع
3
4- القاي بيتوجهي نظام به مشکلات مردم و ايجاد شکاف بين مردم با نظام
19
5- سياهنمايي و تمسخر وضعيت اقتصادي کشور، بزرگنمايي گراني
14
6- ترسيم فضاي استبدادي در کشور و ادعاي نبود آزادي با قائل شدن حقوق مدني براي گروههاي نامشروع
6
7- مخالفت با دارا بودن انرژي هستهاي
2
جمع فراواني انتشار: 69 بار
شاخص امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي
شاخصها
فراواني انتشار
1- امنيتيسازي جامعه با موضوع بزرگنمايي موضوع زندانيان سياسي، مظلومنمايي آنها و ادعاي پايمالشدن حقوق آنها
24
2- تصويرسازي امنيتي از جامعه به بهانه مخالفت با گشت ارشاد
18
جمع فراواني انتشار: 42 بار
شاخص هنجارسازي معارض در حوزه سياسي
(تغيير ترجيحات سياسي افراد)
شاخصها
فراواني انتشار
1- اهانت به اسلام، قرآن و امامان معصوم(ع) با جملات، تصاوير و کاريکاتورهاي موهن و تمسخرآميز
20
2- ترويج الحاد و مادهگرايي
7
3- القاي تضاد و دشمني هويت ديني با هويت و منافع ملي و لزوم دفاع از هويت و منافع ملي در مقابل دين
9
4- اهانت و تمسخر علما و روحانيان
3
5- استبدادي خواندن دولت بشار اسد، حمايت از سرنگوني آن و ادعاي حمايت ايران از استبداد در سوريه
8
6- باستانگرايي
2
7- حمايت از سلطنتطلبان و تطهير وجهه رژيم پهلوي
5
جمع فراواني انتشار: 54 بار
*جمعبندي نتايج
همچنانکه در مباحث نظري گفته شد، مشاهده ميشود که فيسبوک بهسبب قابليتهاي محيطي و ساختاري، عرصه ترويج مؤلفههاي متعدد و متکثر جنگ نرم عليه نظام سياسي و جامعه ايران است. در اين محيط، انواع انگارهها و تصويرهاي مخالف با فضاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي ايران منتشر ميشود و در بيشتر مواقع، اعضا نيز با کمترين تأمل، موافقت خود را با آنها اعلام ميکنند و اين نتيجه تداعي ميشود که بگوييم عامل بنيادين در شکلگيري توافقات و همبستگيهاي مجازي، تأمل و تفکر نيست؛ بلکه احساسات و علاقهمندي است. در عين حال، اين توافقات نهچندان متفکرانه بر اعلام همراهي با يک موضوع، اثرگذار و مهم است و سبب برجستهشدن، تبليغ و گسترش يک انگاره و تصوير در جوامع مجازي و حقيقي ميشود. بخشي از مردم که از درصد حقيقيبودن يا نبودن اعلام همراهي بخش ديگر با يک انگاره و تصوير مطلع نيستند، با ديدن ارقام بالاي اعلام همراهي با آن انگاره، با آن موافقت ميکنند. وقتي يک انگاره هرچند غلط و بيبنيان در جامعه هدف گسترش يابد، دشمن در آن مسير سرمايهگذاري ميکند و دامنه موضوع را گسترش ميدهد.
بررسي 19 متغير جنگ نرم، شاخصها و نشانگاههايي را که اين پايگاه اينترنتي در برنامه جنگ نرم هدف قرار داده، مشخص ميکند و اولويت و ميزان اهميت آنها در نگاه دشمن را روشن ميسازد. تحليل نتايج اين بررسي، موارد ذيل را روشن ميکند:
1- گفته شد که دو شاخص مشروعيتزدايي ساختاري از نظام سياسي و امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي، گوياي تقابلسازي نگرش مردم نسبت به ساختار سياسي است. فراواني انتشار مجموع متغيرهاي اين دو شاخص نسبت به بقيه متغيرها 53 درصد است. بهعبارتي نشانگاه اصلي که دشمنان جمهوري اسلامي در برنامه جنگ نرم عليه ايران دنبال ميکنند، «ساختار جمهوري اسلامي و مقبوليت آن در بين مردم» است. دشمن تلاش ميکند با انگارههاي تهاجمي عليه ساختار سياسي جمهوري اسلامي، وجهه و اعتبار آن را در نزد مردم تخريب کند و بين مردم و نظام، شکاف و جدايي اندازد. در اين مرحله هنوز انجام اقدام عملي توسط مردم عليه نظام طراحي نشده؛ اما زمينه اصلي وقوع اين رخداد در همين دو نشانگاه(مشروعيتزدايي ساختاري از نظام سياسي و امنيتيسازي فضاي سياسي اجتماعي) قرار دارد. به نظر ميرسد در صورت خنثيسازي اقدامات دشمن در اين حوزه، مراحل بعدي جنگ نرم که تحريک مردم عليه نظام سياسي است، عملياتي نميشود؛ اما با تشديد اين روند، بايد منتظر اتفاق مذکور بود. نتيجه ديگر اينکه نيمي از انگارههاي جنگ نرم در فيسبوک داراي ويژگي تبليغي هستند و کمتر جنبه عملياتي دارند.
1-1- در حال حاضر بيشترين تأکيد دشمن در جهت تخريب وجهه نظام و ايجاد شکاف بين مردم و نظام بر ترويج ادبيات اهانتآميز عليه نظام و مسئولان کشور قرار دارد. اين متغير 5/22 درصد از کل متغيرهاي مقابله با ساختار سياسي را تشکيل ميدهد و از فراواني نزديک به 12 درصد در کل متغيرها برخوردار است. اين موضوع نشاندهنده درصد بالاي مخالفتهاي افراطي و خصمانه در فيسبوک عليه جمهوري اسلامي است که وقوع رفتارهاي غيرمنطقي و ساختارشکنانه را بههنگام ايجاد يک تحرک اجتماعي عليه نظام تشديد ميکند.
2-1- تکيهگاه بعدي دشمن بعد از اين موضوع، طرح مکرر آزادسازي زندانيان سياسي است. اين متغير در بين ساير متغيرهاي مربوط به مقابله با ساختار سياسي، از فراواني انتشار 5/21 درصد برخوردار است و در کل متغيرها فراواني 5/11 درصد دارد. تبليغ موضوع آزادسازي زندانيان سياسي از سوي جريان اپوزيسيون، نشاندهنده ادامه حيات جريان فتنه است؛ بهعبارتي در حال حاضر، فتنهگران زير پرچم آزادسازي زندانيان سياسي هويت و همبستگي خود را حفظ ميکنند و منسجم ميسازند. درصد قابل توجه اين متغير در بين ساير متغيرها نشاندهنده زنده بودن طرفداران فتنه در لايههاي مختلف جامعه است. نگاه هواداران اين موضوع در فيسبوک يک نگاه کاملاً متعصبانه و حقبهجانب است؛ يعني در مورد اقدامات ساختارشکنانه زندانيان و مجرم بودن آنها هيچ بحثي صورت نميگيرد؛ بلکه بهتمامي آنها را مظلوم و برحق ميدانند و يکسويه قضاوت ميکنند. گفتني است هرچند تعداد اعضاي صفحات در اين پژوهش ملاک سنجش قرار نگرفته؛ اما بايد گفت صفحات زندانيان سياسي از اعضاي زيادي برخوردارند.
3-1- در نوبت بعد، متغير القاي بيتوجهي نظام به مشکلات مردم قرار دارد که 17 درصد متغيرهاي مربوط به مقابله با ساختار سياسي و 9 درصد کل متغيرها در آن جاي دارند. در کنار اين، متغير سياهنمايي وضعيت اقتصادي کشور و القاي ناکارآمدي نظام در حل مشکلات اقتصادي نيز قرار دارد که 5/12 درصد متغيرهاي مربوط به مقابله با ساختار سياسي و 5/6 درصد کل متغيرها در آن جاي دارند. اين دو موضوع در کنار هم ميتواند تأثير مخربي بر شکاف دولت- ملت داشته باشد؛ اما نکته مهم اينکه با وجودي که افزايش فشار اقتصادي و تحريم اقتصادي در اولويت برنامههاي دشمن براي مقابله و مهار جمهوري اسلامي قرار دارد، اين متغير در فيسبوک در اولويت نيست.
4-1- مخالفت با گشت ارشاد و از اين طريق، القاي فضاي پليسي و امنيتي در جامعه، ديگر متغير جنگ نرم در فيسبوک است. اين متغير 16 درصد متغيرهاي مربوط به مقابله با ساختار سياسي و 5/8 درصد کل متغيرها را پوشش ميدهد. متغير ترسيم فضاي استبدادي در کشور و ادعاي نبود آزادي که نزديک به 5/5 درصد متغيرهاي مربوط به مقابله با ساختار سياسي و نزديک به 3 درصد کل متغيرها را در برميگيرد، معناي مشترکي با اين متغير دارد. هر دو، حکومت را به رفتارهاي پليسي و استبدادي متهم ميکنند. البته با توجه به اينکه دوره زماني اين پژوهش، فصل گرما بود و فعاليت گشت ارشاد در اين فصل بيشتر از ساير فصلهاست، متغير مخالفت با گشت ارشاد، رشد بالايي را نشان ميدهد و از اين رو ميتوان گفت اين متغير، ثبات زيادي ندارد. در نهايت با توجه به درصد اين دو متغير بايد گفت حمله به نظام با استفاده از مفاهيم استبداد، اختناق، نبود آزادي و مفاهيمي که نشاندهنده فضاي بسته سياسي است، در نگرش مخالفان نسبت به نظام همچنان وجود دارد؛ اما بهنظر ميرسد دامنه آن آرامآرام در حال جمع شدن است، چراکه تنها بههنگام وقوع رفتاري که اپوزيسيون آن را نميپسندد، رخ مينمايد و در حالت عادي رشد زيادي ندارد. به نظر ميرسد جريان اپوزيسيون ديگر حوصله و اميدي به ترويج اين ادبيات بهصورت مداوم ندارد و شايد از اثرگذاري اين مفاهيم در فاصله انداختن بين مردم و نظام نااميد شده است. انگارههاي جنگ نرم در فيسبوک عليه نظام، بهشدت تابع اتفاقات و رخدادهاي روزمره است و از برنامهريزي راهبردي برخوردار نيست. اين، برخاسته از ويژگي غيرتاريخي محيط مجازي است.
5-1- دو متغير بزرگنمايي فساد اقتصادي و متهمکردن مسئولان در اين موضوع و مخالفت با دارا بودن انرژي هستهاي در دوره زماني مورد بررسي، از کمترين درصد در بين متغيرهاي مقابله با ساختار سياسي و نيز در بين کل متغيرها برخوردارند. در اين دوره، اتفاق پرسروصدايي در فضاي واقعي پيرامون اين دو رخ نداده است و بنابراين، بازتاب چشمگيري در پايگاه فيسبوک نداشته است. اين مقوله نيز تابعيت فضاي مجازي از فضاي واقعي را نشان ميدهد. شايد بتوان بر اين نکته هم تأکيد کرد که بهنظر ميرسد اپوزيسيون حاضر در فيسبوک، شناخت چنداني از برنامه هستهاي ايران ندارد و آن را مسئله خود نميداند. صفحاتي که رويکرد مخالفت با برنامه هستهاي ايران را دارند، کمتعداد با اعضاي بسيار کم هستند و تحليل کارشناسانه در آنها مشاهده نميشود.
2- شاخص هنجارسازي معارض در جامعه ايران و مقابله با ارزشهاي سياسي جامعه ايران در رتبه دوم بعد از شاخص مقابله با ساختار سياسي قرار دارد. متغيرهاي اين شاخص نزديک به 26 درصد کل متغيرها را به خود اختصاص دادهاند. در اين بخش، منابع و ارزشهاي اسلامي و ديني مورد بيشترين تهاجمات قرار گرفته است. ابزار دشمن در اين تهاجم، استفاده از ادبيات توهينآميز و تمسخرآميز است؛ يعني گفتمان روشنفکري ديني که زماني ابزار اصلي نقد دين و ارائه برداشت التقاطي از دين براي همسويي با ليبراليسم بود، در صفحات فيسبوک مشاهده نميشود؛ بلکه ابزار اصلي دشمن، توهين و تمسخر ارزشهاي ديني و اسلامي به شکلهاي بسيار بيشرمانه و وقيحانه است. اين متغير 37 درصد کل متغيرهاي شاخص هنجارسازي معارض و 10 درصد از کل متغيرها را شامل ميشود. گفتني است اين آمار، نتيجه بررسي صفحاتي از فيسبوک است که بيشتر گرايش سياسي دارند، در حاليکه صفحات با گرايشهاي اجتماعي و فرهنگي نشاندهنده اهانتهاي بسيار وقيح و افراطي به مقدسات اسلامي است. مثلاً بعد از اهانت شاهين نجفي به امام هادي(ع)، کمپينها و صفحات زيادي در فيسبوک به حمايت از وي ايجاد شد که همان اهانتها را حتي با زباني موهنتر نسبت به تمامي ائمه اطهار(ع) ترويج ميکرد و از اين دست صفحات در فيسبوک بسيار يافت ميشود. البته بايد گفت هواداران جبهه اسلامي نيز صفحات و کمپينهاي زيادي را با اعضاي زياد در فيسبوک ايجاد کردهاند که معارف ائمه(ع) را ترويج ميکند. اما نکته مهم اينکه ويژگيهاي ماهوي فيسبوک – که قبلاً گفته شد- زمينه ترويج اهانتهاي متني و تصويري بسيار وقيح و مبتذل را عليه مقدسات اسلامي و ديني به شکل بيسابقهاي فراهم کرده است. عوامل و عناصر رسانههاي ديجيتال برخلاف راديو، تلويزيون و روزنامه مشخص نيستند. ميليونها نفر در فيسبوک با هويتي که ميتوانند آن را پنهان کنند، مطلب مينويسند و چند برابر اين افراد آنها را مشاهده ميکنند. اين زمينه سبب شده تا رويکرد بيسابقهاي در توهين جبهه معارض به مقدسات اسلامي آغاز شود. تا پيش از اين، معارضان با روشهاي پنهانکاري، استعارهاي و غيرمستقيم به مقدسات اسلامي توهين ميکردند؛ اما امروزه اين اهانتها شکل آشکار و عرياني به خود گرفته است. نکته ديگر اينکه فعاليتهاي جريان القاعده و وهابيت سبب شده تا مخالفان اسلام که شناخت کمي از اسلام دارند، در صفحات فيسبوک، تمامي مسلمانان را با ويژگيهاي جريان القاعده و تکفيري بشناسند و بنابراين به ظن خود، اسلام را مخالف انسانيت، پيشرفت و عقلانيت معرفي ميکنند.
1-2- ترويج الحاد و انکار خدا در صفحات فارسي فيسبوک هم نسبتاً چشمگير است. هرچند اين متغير 13 درصد از متغيرهاي شاخص هنجارسازي معارض و 3 درصد از کل متغيرها را شامل ميشود؛ اما آشکارشدن اين انگاره در افکار عمومي، موضوعي بيسابقه است که از ديگر نتايج خاص رسانههاي ديجيتال است. امروزه در فيسبوک افراد ايراني رسماً خود را ضد خدا، منکر خدا و منکر قيامت معرفي ميکنند. خطر اين موضوع اين است که گسترش آن، سبب تبديل شدن به يک وجهه روشنفکري شود و جوانان کشور را تحت تأثير قرار دهد. در تاريخ معاصر ايران هرگاه يک انگاره فکري فرهنگي تبديل به وجهه روشنفکري شده، گسترش زيادي يافته است.
2-2- باستانگرايي و برجستهکردن هويت باستاني در مقابل هويت ديني که بيشتر سلطنتطلبان آن را رواج ميدهند و همسو با آن، متغير حمايت از جريان سلطنتطلب از فراواني پايين و طرفداران کمي در فيسبوک برخوردار است. متغير باستانگرايي از فراواني 4 درصد در کل متغيرهاي شاخص هنجارسازي معارض و از فراواني يک درصد در کل متغيرها برخوردار است. متغير حمايت از سلطنتطلبان از فراواني 9 درصد در کل متغيرهاي شاخص هنجارسازي معارض و از فراواني 2 درصد در کل متغيرها برخوردار است که ارقام کمي هستند. صفحات خاندان پهلوي در فيسبوک کممطلب و کمتعدادند. البته صفحه رضا پهلوي اعضاي زيادي را به عنوان طرفدار نمايش ميدهد؛ اما گفتيم که اين متغير چندان مورد اطمينان نيست. محور اصلي مطالب منتشرشده در اين صفحات، القاي ناکارآمدي حکومت اسلامي، تطهير وجهه خاندان پهلوي و منجي معرفي کردن آنهاست. مطالب اين صفحات، نشاندهنده آشنايي که با مسائل داخلي کشور است.
3- گفته شد که شاخص انسجامزدايي از جامعه هدف، گوياي مرحله خارج شدن جنگ نرم از رويکرد تبليغي و واردشدن به فضاي عملياتي است. در اين مرحله، جنگ نرم از حوزه اثرگذاري رواني و تغيير ادراک و نگرش شهروندان نسبت به نظام تاحدي عبور کرده و وارد مرحله تغيير رفتار آنان شده و بهدنبال ايجاد نافرماني مدني و برانگيختن رفتارهاي مخالفتآميز و معارض در شهروندان شده است. متغيرهاي اين شاخص 21 درصد کل متغيرهاي جنگ نرم را داراست. اين شاخص چون نزديکي بيشتري با رفتارهاي ساختارشکن دارد؛ بنابراين مهم است که بدانيم در حال حاضر کدام رفتارها در برنامه جنگ نرم مورد نظر است. نگاهي به درصد متغيرهاي اين شاخص نشان ميدهد الگوي رفتاري که در فتنه 88 پياده شد، همچنان در جريان اپوزيسيون از اولويت برخوردار است. متغير بازنشر مواضع سران فتنه و برجستهسازي تصاوير و تفکرات آنان، 50 درصد متغيرهاي شاخص انسجامزدايي از جامعه هدف را داراست و 5/10 درصد از کل متغيرها، مربوط به اين موضوع است که مقولهاي قابل توجه است. در بالا گفتيم که فتنهگران اکنون با موضوع آزادسازي زندانيان سياسي ابراز وجود ميکنند؛ بنابراين بايد درصد متغيرهاي اين موضوع را در کنار متغيرهاي حمايت از سران فتنه جمع کرد. نتيجه اين حاصل جمع عدد 22 درصد از کل متغيرهاي جنگ نرم است که رقمي قابل توجه است. بر اين مبنا به نظر ميرسد الگوي فتنه 88، الگوي مطلوب جريان اپوزيسون براي مقابله با نظام است و جبهه معارض، از زاويه نگرشها و باورهاي جريان فتنه به نظام مينگرد. ميتوان انتظار داشت که زمينهسازي براي تکرار فتنه 88 در برنامه عاملان جنگ نرم هنوز از اولويت برخوردار است. گفتني است صفحات مربوط به سران فتنه بهويژه صفحات ميرحسين موسوي در پايگاه فيسبوک، بيشترين تعداد عضو را دارد. بنابراين چنانچه دشمن بار ديگر بخواهد از عملياتيشدن نسخهاي از جنگ نرم در داخل کشور حمايت کند، آن نسخه، قرابت زيادي با نسخه فتنه 88 خواهد داشت.
1-3- اينکه «آيا در حال حاضر بهسوي عملياتيشدن نسخه ديگري از جنگ نرم که همسو با فتنه 88 باشد، ميرويم يا خير؟» را تا حدودي يک متغير پاسخ ميدهد و آن، فراواني صفحاتي است که اکنون از نافرماني مدني و شورش عليه نظام، طرفداري ميکنند. اين متغير از فراواني 27 درصد در کل متغيرهاي انسجامزدايي از جامعه و نزديک به 6 درصد از کل متغيرهاي جنگ نرم را تشکيل ميدهد. اين متغير در مقايسه با ديگر متغيرها فراواني کمي دارد. در نتيجه ميتوان گفت در حال حاضر زمينههاي عملياتي نسخه ديگري از برنامههاي جنگ نرم، همسو با ماهيت فتنه 88، چندان فراهم نيست؛ اما فتنه 88 همچنان بهعنوان الگوي برخورد با نظام در اذهان جريان اپوزيسون مطرح است.
2-3- با وجود اينکه ترويج قومگرايي و جداييطلبي، يکي از برنامههاي اصلي دشمن در مواجهه با جمهوري اسلامي است، اين متغير در فيسبوک از فراواني زيادي برخوردار نيست. درصد فراواني اين متغير در کل متغيرهاي انسجامزدايي از جامعه، 14 درصد و در کل متغيرهاي جنگ نرم، 3 درصد است. حتي صفحات قوميتها که با قومگرايي مخالفند، چشمگيرند. در صفحات قوميتها چه آنان که گرايش جداييطلبي دارند و چه آنان که ندارند، مشکلات محلي بازتاب زيادي دارد. اين مشکلات براي طيفهاي جداييطلب، انگيزه و بهانهاي براي حمله به جمهوري اسلامي است.
2-3- در صفحات فيسبوک انگاره آمادهسازي افکار عمومي براي حمله نظامي به کشور و دعوت به مبارزه مسلحانه عليه نظام، از فراواني بسيار کمي برخوردار است. اين متغير 9 درصد از کل متغيرهاي انسجامزدايي از جامعه و 2 درصد از کل متغيرهاي جنگ نرم را پوشش ميدهد که رقم بسيار کمي است.
بر مبناي پژوهش حاضر، در نهايت بايد گفت: در برنامه جنگ نرم دشمن عليه جمهوري اسلامي ايران در پايگاه فيسبوک نشانگاه اصلي حمله به ساختار سياسي جمهوري اسلامي است. دشمن مهمترين مانع رسيدن به اهداف خود را ساختار نظام ميداند. انگارههاي حمله به ساختار نظام جمهوري اسلامي در فيسبوک به ترتيب فراواني عبارتند از: 1- توهين به مقام معظم رهبري و تخريب وجهه ايشان؛ 2- القاي ناکارآمدي نظام بهويژه در حل مشکلات اقتصادي و ارائه تصوير استبدادي و امنيتي از نظام؛ 3- القاي بيتوجهي نظام به مشکلات مردم.
جبهه معارض همزمان با تخريب وجهه و اعتبار نظام، مردم را نيز به حرکتهاي ساختارشکنانه عليه نظام دعوت ميکند؛ يعني شاخصهاي جنگ نرم در فيسبوک يک قيچي دولبه است که يک طرف آن، تخريب ساختار نظام و طرف ديگر، دعوت مردم به اقدامات ساختارشکنانه عليه نظام است. گفته شد که اين موضوع برخاسته از خاصيت اينترنت و بهتبع آن، شبکههاي اجتماعي مجازي است که سبب افزايش تعصبات گروهي در موضوع مورد علاقه ميشود و در نتيجه خصومتها را افزايش ميدهد. همچنين ويژگي ذاتي شبکههاي اجتماعي مجازي و از جمله فيسبوک که سبب ايجاد گرايشهاي ساختشکنانه، خارج از مرکز و نپذيرفتن مراجع قانوني و رسمي ميشود، در ترويج ادبيات تندروي مؤثر است. بر اين اساس، جبهه معارض انقلاب و نظام در محيط فيسبوک، رفتارهاي افراطي، متعصبانه و خالي از انعطاف را منتشر و بازتوليد ميکند. بنابراين مفاهيمي همچون دعوت به گفتوگو، تساهل و تسامح، مدارا و ديگر مفاهيم مسالمتآميز بسيار کم در اين صفحات مشاهده ميشود. در عوض، دعوت به نافرماني مدني، اعتراضهاي خشونتآميز و افراطي عليه نظام، فراواني بيشتري دارند. سؤال مهم اين است که: آيا فراواني رفتارهاي تند و اعتراضي عليه نظام در فيسبوک، زمينهاي براي آمدن مخالفان به خيابانها و عملياتيشدن نافرماني مدني در صحنه واقعي است؟
هرچند پاسخ به اين سؤال، خود پژوهش ديگري ميطلبد؛ اما بر مبناي ويژگيهاي فضاي سايبر و مطالعات ديگر، نگارنده معتقد است: تا زمانيکه در محيط واقعي، زمينهاي براي شکلگيري حرکتهاي ساختارشکن وجود نداشته باشد، شبکههاي اجتماعي مجازي و از جمله فيسبوک نميتوانند آغاز کننده يک حرکت ساختارشکنانه در محيط واقعي باشند. اين شبکهها تنها زمانيکه يک حرکت ساختارشکن در محيط بيروني عملياتي شود، در گسترش دامنه آن تأثيرگذار هستند، اما فيالبداهه نميتوانند چنين تحرکي را ايجاد کنند. فراتر از اين، زمانيکه يک شورش و حرکت اعتراضي وارد خيابانها شد، هر اندازه که طرفداران و عوامل آن بيشتر در محيط مجازي به تبليغ و گسترش آن بپردازند، به همان نسبت از ميزان جديت، اثرگذاري و موفقيت آن حرکت در کف خيابانها کاسته ميشود. اين نتيجه، برخاسته از ذات متکثر شبکههاي اجتماعي مجازي است.
بعد از تخريب و حمله به ساختار نظام و دعوت به حرکتهاي ساختارشکن، سومين شاخص جنگ نرم در فيسبوک، توهين، تمسخر و حمله به ارزشهاي اسلامي است. اين خود زمينهساز تقويت دو شاخص اول است. قابل توجه است که استفاده از مفاهيم تمسخرآميز و توهين، ويژگي بارز جبهه معارض در فيسبوک است. اين موضوع همچنانکه گفته شد، بيانکننده افزايش خصومتهاي معارضان و در نتيجه، تجويز رفتارهاي ساختارشکن است.
در نهايت، فرضيه تحقيق مبني بر اينکه: فيسبوک فارسي نقشي مهم در حيطه سياسي جنگ نرم دارد و انگارههاي زيادي را در تقابلسازي نگرشها و باورهاي اعضا نسبت به انقلاب و جمهوري اسلامي منتشر ميکند، طبق اين بررسي تقويت ميشود. فيسبوک محيطي سرشار از انگارههاي معارض انقلاب و جمهوري اسلامي است و بهترتيب سه انگاره را بيش از همه عليه جمهوري اسلامي ترويج ميدهد: 1- حمله به ساختار سياسي نظام؛ 2- دعوت به نافرماني مدني و رفتارهاي ساختارشکن عليه نظام؛ 3- توهين به اسلام و تخريب ارزشهاي اسلامي.
منابع
[1] - ابو، بوسا، امپرياليسم سايبر، ترجمه پرويز علوي، تهران، ثانيه، 1385.
2- احمدي، حميد، بنيانهاي هويت ملي ايراني، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، 1390.
3- افتخاري، اصغر، «جنگهاي نرم؛ شناسايي عرصههاي نوين دفاع»، مجموعه مقالات جنگ نرم، عرصه دفاع ملي، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1390.
4- بل، ديويد، درآمدي بر فرهنگهاي سايبر، ترجمه مسعود کوثري و حسين حسني، تهران، جامعهشناسان، 1389.
5- ـــــــــــــــــــ ، نظريهپردازان فرهنگ سايبري، ترجمه مهدي شفيعيان، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1390.
6- تاجيک، محمدرضا،، روايت غيريت و هويت در ميان ايرانيان، تهران، فرهنگ گفتمان، 1384.
7- رجبي، داوود، قاب جادو؛ آسيبهاي اينترنتي در غرب، تهران، مرکز پژوهشهاي صدا و سيما، 1389.
8- سراج، رضا، «راهبرد جنگ نرم آمريکا بر ضد جمهوري اسلامي ايران»، مجموعه مقالات قدرت و جنگ نرم، از نظريه تا عمل، تهران، ساقي، 1388.
9- سليماني، فاطمه، «جنگ نرم و ملاحظههاي دفاعي- امنيتي: هدفها و راهکارها»، مجموعه مقالات جنگ نرم، عرصه دفاع ملي، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1390.
10- عاملي، سيد سعيدرضا، «دو فضايي شدن کره زمين و توسعه واقعي- مجازي»، مجموعه مقالات ارزيابي فضاي مجازي ايراني، تهران، دانشگاه تهران، 1385.
11- ـــــــــــــــــ ، مطالعات انتقادي استعمار مجازي آمريکا، تهران، اميرکبير، 1390.
12- عسگري، محمود، «ابزارها و اهداف جنگ نرم»، مجموعه مقالات جنگ نرم عرصه دفاع ملي، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)،1390.
13- عليمرادي، مصطفي، «سير تطور شبکههاي اجتماعي؛ نگاهي به آغاز و انجام شبکههاي اجتماعي»، فصلنامه اطلاعرساني و آموزشي و مطالعات رايانهاي علوم اسلامي، شماره 31 ، 25/6/1389. www.rahavardnoor.com
14- قادري، عباس و مرتضي خليليان، تأثير اينترنت بر هويت ملي، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي، 1389.
15- کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه احد عليقليان و افشين خاکباز، جلد اول، ويراستار علي پايا، تهران، طرح نو، 1380.
16- معينيعلمداري، جهانگير، روششناسي نظريههاي جديد در سياست، تهران، دانشگاه تهران، 1385.
17- منوچهري، عباس و مسعود کوثري، رهيافت و روش در علوم سياسي، تهران، سمت،1390.
18- مهديزاده، سيدمحمد، «اينترنت و حوزه عمومي»، فصلنامه مطالعاتي و تحقيقاتي وسايل ارتباط جمعي(رسانه)، سال 15، شماره 59، پاييز 1383.
19- نورمحمدي، مرتضي، «چالشهاي فرهنگ و هويت در فضاي مجازي»، فصلنامه اطلاعرساني و آموزشي و مطالعات رايانهاي علوم اسلامي،10/9/1389. www.rahavardnoor.com
20- ويمر، راجر دي و جوزف آر دومينيک، تحقيق در رسانههاي جمعي، ترجمه سيدکاووس امامي، تهران، سروش، 1389.
منابع اينترنتي:
1- http://www.akharinnews.com/last-news/item/11931-facebook.html
2- http://www.classmates.com
3- http://www.crunchbase.com/company/facebook
4- http://www.crunchbase.com/company/twitter
5- http:// www.facebook.com
6- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910202001563
7- http://www.gerdab.ir/fa/news/10441
8- http://magicalclick.com
9- http://myparsi.com/internet/facebook-june-2011.html
10- http://www.medianews.ir/fa/2009/05/23/facebook.html
11- http://www.rheingold.com/vc/book
12- http://www.titronline.ir/vdcbuzb0prhbs.iur.html
13- http:// www.youtube.com
منبع:دانا